استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی - در محضر قرآن کریم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اَحسَنُ الحَدیث بودن قرآن به چه معنا است؟+آیت الله سیداصغرسعادت

نتیجه تصویری برای قرآن

***نسیم معرفت***

به نام خدا

** اَحسَنُ الحَدیث بودن قرآن به چه معنا است؟+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی‏ ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ . خداوند بهترین سخن را نازل کرده ، کتابی که آیاتش ( هماهنگ و هم صدا، و از نظر لطف و زیبائى و عمق بیان) همانند یکدیگر است آیاتی مکرّر دارد ( با تکراری شوق انگیز ) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می ترسند می افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا می شود این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی می کند و هر کس را خداوند گمراه سازد ، راهنمایی برای او نخواهد بود.   (سوره زمر آیه 23 .)

«اَحسَنُ الحَدیث» از دو کلمه مرکّب شده است :  اَحسَن + الحَدیث .أَحْسَنَ الْحَدِیثِ یعنی زیباترین کلام و بهترین سخن . لغت‌شناسان  هر نو ظهورى اَعمّ از شىء  و سخن  و خبر را حدیث می گویند  که رایج‌ترین معناى حدیث در قرآن، همان معنای سخن و کلام و گفتار است  .  کلمه حدیث 23 بار در قرآن ذکر شده است . مُفسِّران ، نوآورى‌ها  و تازگى و نو بودن  نزول قرآن در مقایسه با کتاب‌هاى آسمانى پیشین ، و نیز کلام و خبر جدید بودن آن را دلیل وصف یا نامگذارى قرآن به حدیث مى‌دانند. همچنین متکلّمان و مُفسِّرانِ طرفدارِ نظریه حدوثِ قرآن ، نام‌گذارى این کتاب به حدیث را شاهدى بر ادعاى خود مى‌شمارند .  قرآن نه ‌تنها «حدیث» بلکه نیکوترین حدیث و سخن یعنی (اَحسَنُ الحَدیث) به ‌شمار مى‌آید و آیاتش (در لطف، زیبایى، عمق و محتوا) همانند یکدیگر است. در ‌حالى ‌که بسیارى از مفسران، اَحسَن‌ُالحَدیث را به ‌معناى نیکوترین کلام مى‌دانند برخى با عنایت و توجه به  مفهوم و معنای تکرار که در« مَثانِى و مُتشابِه» نهفته است که   با داستان‌هاى مکرَّر قرآن مناسبت دارد و نیز با توجه به کلمه  (حَدیثُ مُوسی) در آیه 9 از سوره طه (وَ هَلْ أَتاکَ حَدیثُ مُوسیو شأن نزول این آیه ،  اَحسَن‌ُالحَدیث در آیه 23 زُمَر را به  «اَحسن‌ُالقَصَص» تفسیر کرده‌اند. ( دائِرةُ المَعارِف قرآن کریم  جلد 2، صفحه 298-300. ) 

علامه محمد تقی مصباح یزدی در کتاب قرآن شناسی جلد اول صفحه 41  در باره معنای کلمه «اَحسَنُ الحَدیث» و «حدیث» چنین می گوید : [ کلمه «حَدیث» در چهار مورد بر قرآن اطلاق شده است؛ مانند فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن کَانُوا صَادِقِینَ.  (سوره طور:آیه 34) «پس سخنی همانند آن را بیاورند اگر راستگویان‌اند». همچنین احتمالاً مقصود از حدیث در آیه 185 سوره اعراف و 50 مرسلات، قرآن است؛ اما وصف «اَحسَنُ الحَدیث» که فقط در آیه 23 سوره زُمَر آمده، حتماً در مورد قرآن است. واژه «حدیث» به دو معنا به کار می‌رود: یکی به معنای تازه و جدید، و دیگری به معنای سخن و کلام؛ گرچه اصل و ریشه این واژه به معنای «تازه» است و شاید در کلام هم به همین عنایت که اجزای آن، یکی پس از دیگری و تازه به تازه به وجود می‌آید، استعمال شده است. این واژه، در مورد خواب دیدن نیز به لحاظ آنکه نوعی گفت‌وگو است، به کار می‌رود؛ ولی در کاربرد فعلی آن، عنایتی به تازه بودن مفهوم و مضمون کلام نیست؛ بنابراین، «حدیث» هنگامی که در مورد قرآن به کار می‌رود، به معنای «سخن» و «احسن الحدیث» به معنای بهترین سخن است.]

در برخی از روایات  از قرآن کریم به عنوان (اَحسَنُ الحَدیث) یاد شده است چنانکه در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است که فرمود : وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ‏ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ‏ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ‏ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لَا یَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ‏ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ‏ وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ‏ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَم‏ُ . و قرآن را بیاموزید، که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دل‏هاست. از نور آن شفا و بهبودى خواهید که شفاى سینه ‏هاى بیمار است، و قرآن را نیکو تلاوت کنید که نافع ترین و سود بخش ‏ترین داستان‏هاست، زیرا عالمى که به غیر علم خود عمل کند،همچون جاهل سرگردانى است که از بیمارى نادانى شفا نخواهد گرفت، بلکه حجّت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است.  (نهج البلاغه فیض الأسلام خطبه 109 ) گسترده ترین و بیشترین بحث درباره آیه 23 سوره زُمَر درباره  نام‌گذارى قرآن به «اَحسَنُ الحَدیث»   است .  اغلبِ مُفسِّران در باره اََحسَنُ الحَدیث بودن قرآن   به جنبه‌هاى لفظى و یا  معنایى قرآن پرداخته‌اند و یکی از جامع‌ترین دیدگاه‌ها در باره اَحسن الشحدیث بودن قرآن ، نظر فخر رازى است که هر دو بُعد یاد ‌شده را در نظر داشته‌ است . قرآن کریم بواسطه جامعیت و حقانیت و استواری و فصاحت و بلاغت و لطف و زیبایی و عمق و محتوا به عنوان اَحسنُ الحَدیث نامیده شده است . در کتاب المیزان جلد 17 صفحه 271 ذیل آیه  23 از سوره زُمَر  چنین آورده است  : [ فَقَولُهُ تَعالَی :  « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ »  هُوَ القُرآنُ الکَریمُ وَ الحَدیثُ هُوَ القَولُ کَما فِی قَولِهِ تَعالی فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ (سُورةُ الطُّور . اَلآیَة 34) وَ قَولُهُ : فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ (سُورَةُ المُرسَلات. اَلآیَة50) فَهُوَ اَحسَنُ القَولِ لِاشتِمالِهِ عَلی مَحضِ الحَقِّ الَّذی لا یَأتیهِ الباطِلُ بَینَ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ .   یعنی مـنـظـور از اَحسَنُ الحَدیث   در کلام خداوند  که فرمود : « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ » قرآن کریم است و کلمه «حدیث»  بـه مـعناى  قول و سخن است همچنان که در آیه فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ و نیز در آیه  فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ   نیز به همین معنا است. پس قرآن اَحسَنُ الحَدیث و بهترین قول و سخن است بـه جهت ایـنـکـه مـشـتـمـل اسـت بـر آنچه که  مـحـض حـق و حقیقت است  حـقـى کـه هرگز بـاطـل  به آن راه پیدا نمی کند  نه در عصر نزولش، نه بعد از آن .]

سؤال : منظور از مُتَشابِهاََ و مَثانِی در آیه 23 ازسوره زُمَر چیست؟  پاسخ[حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این پرسش چنین گفته است : کتابى است که آیاتش هماهنگ و هم صدا، و از نظر لطف و زیبائى و عمق بیان، همانند یکدیگر است . منظور از «تشابُِه» در اینجا کلامى است که قسمت هاى مختلف آن با یکدیگر همرنگ و هماهنگ مى باشد، هیچ گونه تضاد و اختلافى در میان آنها نیست، خوب و بد ندارد، بلکه یکى از یکى بهتر است. این درست بر خلاف کلمات انسان ها است که هر قدر در آن دقت شود، هنگامى که گسترده و وسیع گردد، خواه ناخواه اختلافات و تناقض ها و تضادهائى در آن پیدا مى شود، بعضى در اوج زیبائى است، و بعضى کاملاً عادى و معمولى، بررسى آثار نویسندگان معروف و بزرگ، اعم از نثر و نظم، نیز گواه زنده این مطلب است. اما کلام خدا قرآن  مجید این چنین نیست انسجام فوق العاده و همبستگى مفاهیم، فصاحت و بلاغت بى نظیرى که در همه آیاتش حاکم است گواهى مى دهد که از کلام انسان ها نیست. سپس مى افزاید: ویژگى دیگر این کتاب این است که «مَثانِیَ» (مکرر است) . این تعبیر، ممکن است اشاره به تکرار مباحث مختلف داستانها، سرگذشت ها، مَواعِظ و اندرزها بوده باشد، اما تکرارى که هرگز ملالت آور نیست، بلکه شوق انگیز است و نشاط آفرین، و این یکى از اصول مهم فصاحت است که انسان به هنگام لزوم چیزى را براى تأثیر عمیق بخشیدن، تکرار کند، اما هر زمان به شکلى تازه و صورتى نو که ملالت خیز نباشد. به علاوه، مطالب مکرّر قرآن، مفسِّر یکدیگر است، و بسیارى از مشکلات از این طریق حل مى شود. بعضى نیز آن را اشاره به تکرار تلاوت قرآن و کهنه نشدن بر اثر تکرار تلاوت دانسته اند . و بعضى، اشاره به تکرار نزول قرآن که یک بار به صورت دفعى بر قلب پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  در «شب قدر» نازل شده، و یک بار هم به صورت تدریجى طى 23 سال . این احتمال نیز، وجود دارد که مراد، تکرار حقیقت قرآن در هر زمان و تجلّى تازه اى از عَینیّت آن با گذشت سال و ماه است. از میان این تفسیرها ، تفسیر اول  مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند تضادى در میان آنها نیست، و جمع همه آنها ممکن است. + برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مکارم شیرازی]  بعضی از مفسران از عبد الله بن مسعود نقل کرده اند که روزی جمعی از صحابه پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  که ملالت خاطری پیدا کرده بودند عرض کردند: ای رسولخدا چه می شد حدیثی برای ما بیان می کردی تا زنگار ملالت از دلهای ما بزداید؟ در اینجا بود که   آیه 23 از زُمَر   نازل شد و قرآن را به عنوان (اَحسَنُ الحَدیث ) معرفی کرد .  این شان نزول با تغییرات متفاوتی در تفسیر کَشّافِ زمخشری  ( جلد 4 صفحه 123 ) و تفسیر قُرطُبی و آلوسی و اَبُوالفُتوح رازی و غیر آن ذیل آیات مورد بحث آمده است  . (تفسیر نمونه جلد 19 ص 431 ).  و نیز سَعد بن ابى وقّاص نقل کرده است که قرآن به تدریج بر رسولخدا نازل مى گردید و پیامبر   (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) هم آن را براى مردم قرائت می‌فرمود سپس عده اى به پیامبر گفتند: یا رسول اللّه چه خوب بود اگر خبر و حدیث تازه اى براى ما ذکر می‌نمودى  که  این آیه نازل گردید.

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 

 

 

 




تاریخ : شنبه 96/8/27 | 3:53 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

صفا بخش دل و جان است قرآن+درمحضرقرآن کریم+آیت الله سعادت میرقدیم

نتیجه تصویری برای قرآن کریم

 

***نسیم معرفت***


 

حدیث عشق و ایمان است قرآن

صفا بخش دل و جان است قرآن

گلی   از   گلشن    فیض   الهی

نه تنها  گل ، گلستان است قرآن

 

حیات جوامع بشری به برنامه ها و تعالیم حیاتبخش ثَقَلَین یعنی قرآن و عترت  است و اگر حقِّ ثَقَلَین رعایت می شد زندگی بشر به سوی نورانیت و سعادت و صفا و آرامش و خیر و نیکی و فلاح و رشد و کمال و تعبُّد و توحید و ... متحوِّل می شد ولی نیت پلید و دست خیانت و قدرتِ ظالمانه حاکمانِ جَور و ستم در صدر اسلام و بعد از آن ، سببِ محرومیت جوامع بشری از فیوضات و انوار ثَقَلَین گشته و این حِرمان همچنان ادامه دارد تا روزی که حضرتِ حجّت ثانی عشر مهدی موعود (عَجَّلَ اللهُ تَعالَی فَرَجَهُ الشَّریفَ)  ظهور فرماید .  پیامبر گرامی اسلام  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ) پیوسته مردم را به قرآن و عترت سفارش می فرمود و حدیثِ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ در منابع معتبر اهل سنت و شیعه ذکر شده است و متاسفانه امت پیامبر  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ)   به این حدیث عمل نکردند و هر خسارتی که به جهان اسلام و بشریت وارد شد و می شود به جهت پشت کردن و بی توجهی به این سفارش پیغمبر  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ)   است .  رنج و آلام و ظلم و فساد و بیدادگری و حق کُشی  و جنایت و قتل وخونریزی و غارت که در جهانِ امروز می گذرد حاصل دوری از فرامین انبیاء  (عَلَیهِِمُ السَّلامُ)   و جدایی از قرآن و عترت است  . درمان و اصلاحِ بشریت دراین نسخه جاویدِ الهی و آسمانی است .   قرآنِ کریم ، فیضِ نقد و آماده از جانبِ پروردگارِ عالَم است و عَلَی الدَّوام و پیوسته باید در محضر قرآن کریم بود و با آن اُنس و اتصال داشت و از زُلالِ آیات حیاتبخش و صفابخشش بهره مند شد . محرومیت از این فیضِ بیکران موجب خسران و زیان در دنیا و آخرت است . امید است که شکرگزار این هدیه الهی و آسمانی و امانتِ حضرت نَبَوی (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ) باشیم و در همه ایام جان و دل خود را به آیات نورانیش صفا و جلاء ببخشیم . در روایتی از امام صادق  (عَلَیهِ السَّلامُ)  آمده است که فرمود :  مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ ، وَ کانَ القُرآنُ حَجیزا عَنهُ یَومَ القیامَةِ .  هر جوان مؤمنى که در جوانى قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خونش مى آمیزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نیک قرار مى دهد و قرآن نگهبان او در روز قیامت، خواهد بود. (کافى- ج 2، ص 603 -  اصول کافی، ج 4، ص 405، «کتاب فضل القرآن»، «باب فضل حامل القرآن»، حدیث 4 و 8)

 

 

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

بیستم تیر 1396 ه.ش

شانزدهم شوّال المکرّم 1438 ه.ق

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : سه شنبه 96/4/20 | 12:30 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

درمکتب شیطان جزدرس گمراهی و بدبختی نیست+درمحضرقرآن کریم

 

نتیجه تصویری برای لأغوینهم اجمعین الا

***نسیم معرفت***

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

** لَیسَ فِی مَکتَبِ الشَّیطانِ وَ الهَوَی اِلَّا دَرسُ الضَّلالَةِ وَ الشِّقاوَةِ  و ...  

یَهوِی و یَهبِطُ وَ یَسقُطُ الأنسانُ بِسَبَبِ العِصیانِ وَ الهَوَی النَّفسانِیَّةِ وَ التَّسویلاتِ الشَّیطانِیَّةِ ، اِلَی الدَّرَکاتِ الشَّقاوِیَّةِ وَ المَراتِبِ الرَّدِیَّةِ وَ الدَّنِیَّةِ وَ یَدخُلُ بِذلِکَ فِی تِیهِ الضَّلالَةِ وَ الحَیرانِیَّةِ وَ یِسقُطُ فِی قَعرِ الحَیوانِیَّةِ وَ الحَضیضِ البَهیمِیَّةِ. قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی :  وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ ( سورةُ الاأحزاب الآیة 179 ) .

اَلنّارُ النَّفسانِیَّةُ ، نارُُ مُشتَعِلَةُُ فِی ضَمیرِ الأِنسانِ بِسَبَبِِ مِنَ الأَسبابِ نَحوَ الکِبر و الحسد و الحِقد و البُخل و الحِرص و الطمع و غیر ذلک و یَبعُدُ الأنسانُ بهذه الصفاتِ الرذیلة عن الکمالات الأنسانیة و التقرب الألهیة و جوارِ رحمةِ ربِّ العالمین و مَتَی اشتَدَّت ناریَّةُ نفسانِیَّتِهِ زادت آثامُه و معاصیهِ و تَوَغَّلَ فی العصیان و الخَطأ و الضلالة و الغَوایة و مَآلُهُ و مَرجَعُهُ الی الخسران العظیم . قوله تعالی :  خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ .  ( سورةُ الحج الآیة 11) وَ رُبَما یَحرُمُ من کل خیر و کمال و یَرتَکِبُ کُلَّ فعلِِ قبیحِِ و شَرِِّ و یَصیرُ دائما قَرینَ شیطانِِ مَریدِِ و بِئس القَرین. قولُهُ تعالی :وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ ( سورة الزُّخرُف الآیة 36) و لَیسَ فِی مَکتَبِ الشَّیطانِ وَ الهَوَی اِلَّا دَرسُ الضَّلالَةِ وَ الشِّقاوَةِ و العداوةِ و البَغاضَةِ  و الشِّقاقِ و النِّفاق وَ الَّنزْغِ و الشَّنَئانِ و الحِقد و الکبر و الحسادة و سوء الظن و الخسرانِ .  و هذه الصفاتُ و الآثارُ المَشؤمةُ مُوجِبةُُ لسقوط الانسان و هلاکَتِهِ . 

وَاعلَم اَنَّ فلاحَ الأنسانِ اَلمُتَوَّجِ وَ المُکَرَّمِ  مِنَ اللهِ تَعالَی بِتاجِ الکَرامَةِ  ، فِی غَلَبةِ نورانِیَّتِهِ علی ناریَّةِ نفسانِیَّتِهِ و (قال رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم : اَشجَعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ)   و سعادتُهُ الأبَدیّةُ فی اطاعَتِهِ لله العزیز الکریم و مِعراجِیَّتُهُ و عُروجُهُ الروحانیةُ و النورانیةُ فی جَنب عُبودِیَّتِهِ لله تعالی و رُوِی عَن الصّادق علیه السلام فی مِصباحِ الشریعة : ا اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ   و لِذلک جُعِلَتِ الصلوةُ مِعراجاََ للأنسان وَ اشتُهِرَ فِی الألسِنَةِ هذالکلام من رسول الله (ص) : اَلصَّلوةُ مِعراجُ المُؤمِنِ و جُعِلَتِ الصلوةُ قُرَّةَ عَینِِ لِلرَّسولِ المُکَرَّمِ  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) .

وَ اعلَم اَنَّ اِبلیسَ اَقسَمَ بالله لِأِغواء النّاس و انحرافِهِم و شِقاوَتِهِم و قال الشیطانُ لعنةُ اللهِ علیه فی حال العصیان جرئةََ علی اللهِ : قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ ( سورة ص الآیة 82-83)  و رُوِیَ   : اَلنّاسُ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العالِمُونَ وَ العالِمُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العامِلُونَ وَ العامِلُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا المُخلِصُونَ وَ المُخلِصُونَ فِی (عَلَی) خَطَرِِ عَظیمِِ ( نُقِلَ هذا الکلام بأشکالِِ مُختلفة فی الکُتب کما فی مَجموعةِ الورّام عن النبی (ص) و  فی مصباح الشریعة عن الصادق (ع) و  نُقِلَ ایضا  فی جامع السعادات للمحقق النراقی ره ) . 

یَابنَ آدَمَ لاتَکُن مِمَّن وَطِئَتهُ سَنابِکُ الشَّیاطینِ و لاتَکُن مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ فَشَقِیَ وَ وَیلُُ لِمَن کان اِلهُهُ هَواهُ . قَولُهُ تَعالی : أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( سورة الجاثیة الآیة 23)  واعلم ان مَنشأ الخُصومات و النزاعات و التنازعات و المشاجرات و الأنحرافات یکون فی نسیان ذکرالله تعالی و منشأه اِستحواذُ الشیطان  علی الأنسان و غلبةُ الهوی علیه و الأشتغالُ و الأتکالُ بغیر الله تعالی و کثیرامّا یقول استاذُنا المرحوم آیة الله العظمی الشیخ اسماعیل  الصالحی المازندرانی فی اَثناء الدرس الخارج للأصول و الفقه :

بِکَثرَةِ اشتِغالِنا بِکارِنا   لَیسَ لَنا کارُُ بِکَردِگارِنا

و  فی الختام یلزم للأنسان من جهة الأِنتِباه و التَّنَبُّه و الأتِّعاظ مرورُ هذه الآیات فی ایامِ الأُسبوعِ  :

** أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( سورة الجاثیة الآیة 23)

** أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً ( سورة الفرقان الآیة 43)

** وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( سورة الأعراف  الآیة 176)

** فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ .  ( سورة القصص   الآیة 50)

** اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ .( سورة المجادله  الآیة 19)

** أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ .( سورة یس   الآیة 60)

** وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبیناً . ( سورة الأسراء  الآیة 53)

** الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ .( سورة البقره   الآیة 268)

و نِعمَ ما قال العارفُ و الشاعر المعروف  الحافظ الشیرازی بالفارسیة :

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا

ورنه  آدم نبرد  صرفه ز شیطان رجیم

الرّاقمُ للسُّطور : السیداصغر سعادت میرقدیم اللاهیجی

ترجمه : 

در مکتب شیطان و هوای نفس جز درس گمراهی و بدبختی وجود ندارد ...

انسان به سبب نافرمانی و عصیان نسبت به خداوند و پیروی از هوای نفس و به واسطه تسویلات و تزیینات شیطانی ، به  پستی های شقاوت و بدبختی و مراتب پست و انحطاط حیوانی سقوط می کند و به سبب آن در چاه گمراهی و سرگردانی داخل می گردد و در قعر حیوانیت و حضیض بَهیمیّت سقوط می نماید . در سوره اعراف آیه 179 خداوند چنین می فرماید :  وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ . به یقین ، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آنها دلها [ عقلها ] یی دارند که با آن ( اندیشه نمی کنند ، و ) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهترند  اینان همان غافلانند ( چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت ، باز هم گمراهند ) !

آتش نفسانی ، آتشی است که  به سببی از اسباب مانند کبر و حسد و کینه و بخل و حرص و طمع و ... در درون انسان شعله ور است و بواسطه آن   آدمی از کمالات انسانی و تقرب و قرب الهی و از جوار رحمت الهی دور می گردد و هر اندازه آتش نفسانی شدت بگیرد و شعله ور تر گردد گناهان و معاصی انسان افزایش پیدا می کند و بیشتر در عصیان و معصیت و خطا و گمراهی و ...  فرو می رود  و عاقبت و سرانجام  و برگشت چنین انسانی به سوی خسران و زیان بزرگ است .
خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ . ( به این ترتیب ) هم دنیا را از دست داده اند ، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است!( سوره حج آیه 11 )

و چه بسا آدمی بواسطه آتشفشان نفس و هوی و هوس های نفسانی و شیطانی از هر خیر و کمالی محروم گردد و مرتکب هر کار زشت و بد و شر شود و در نهایت دایما و پیوسته قرین و همدم شیطان رانده شده باشد که او بد همدمی خواهد بود . خداوند در آیه 36 از سوره زُخرُف چنین می فرماید :   وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ .و هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست!  و نیست در مکتب شیطان و هوی و هوس نفسانی مگر درس گمراهی و شقاوت و بدبختی و دشمنی و بغض و جدایی و اختلاف و نفاق و دورویی و  فتنه و فتنه انگیزی و خصومت و کینه و کبر و تکبر و حسادت و سوءظن و خسارت و زیان  و این صفات و آثار شوم موجب سقوط انسان و هلاکتش می گردد . 

بدان که فلاح و رستگاری انسان که از طرف خداوند به تاج کرامت مکرَّم است ، در غلبه نورانیت او بر نارِیّت نفسانیتش می باشد و پیامبر اکرم ص فرمود : شجاع ترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه نماید و بدان که  سعادت ابدی انسان در اطاعت و پیروی نسبت به خداوند عزیز و کریم می باشد و معراجیت و عروج روحانی و  نورانی آدمی در جَنب و کنار عبودیت خداوند متعال است  و در مصباح الشریعه از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود : الْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ . و روی این جهت نماز معراج انسان قرار داده شده است و در بین مردم مسلمان این کلام و سخن از رسولخدا  ص مشهور است که آن حضرت فرمود :   نماز معراج مؤمن می باشد و نیز نماز چشم روشنی و نور دیدگان پیامبر ص قرار گرفته است .  و بدان که ابلیس خبیث قسم خورده  به خدا که بنی آدم و مردم را به اغواء و گمراهی و انحراف  بکشاند و آن ملعون که لعنت خدا براو باد در حال عصیان با جسارت به خداوند چنین گفت : قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ . ( سورة ص الآیة 82-83) . گفت: «به عزّتت سوگند ، همه آنان( بنی آدم و انسان ها )  را گمراه خواهم کرد ، مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند. 

و در روایتی چنین آمده است : اَلنّاسُ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العالِمُونَ وَ العالِمُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العامِلُونَ وَ العامِلُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا المُخلِصُونَ وَ المُخلِصُونَ فِی ( عَلَی) خَطَرِِ عَظیمِِ  . : یعنی مردم همه  در هلاکتند مگر   عالمان و اهل علم  ، و علماء نیز در هلاکتند مگر آنها که‌ عامِل و اهل عمل هستند و عاملان نیز درهلاکتند مگر آنها که مُخلِص هستند  ، و مُخلِصان  نیز تازه در خطر عظیم وبزرگ می باشند  . ( این سخن به اشکال مختلفه نقل شده است چنانکه در مجموعه ورّام از پیامبر ص و در مصباح الشریعه از امام صادق نقل شده است و همچنین این کلام در جامع السعادات محقق نراقی نیز آمده است )  

ای فرزند آدم از کسانی مباش که  سُم های شیاطین او را پامال و خُرد کرده باشد و نیز از کسانی مباش که پیروی هوی و هوس خویش کرده و نگون بخت و نگونسار و بدبخت شده است. خداوند متعال در سوره جاثیه آیه 23 چنین فرمود : أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( سورة الجاثیة الآیة 23) . پس آیا دیدى آن کسى را که معبود خویش را هواى خود قرار داده و با این که حق را شناخته است خدا او را در بیراهه گذارده و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشمش پرده افکنده است ؟ با این وصف، پس از خدا چه کسى او را به راه خواهد آورد ؟ آیا درباره این گونه افراد نمى اندیشید تا پند گیرید ؟ و وای به حال کسی که اِله او هوی و هوسش باشد .  و بدان که سر منشأ خصومت ها و نزاع ها و تنازعات و مشاجرات و اختلافات و انحرافات در فراموش کردنِ ذکر و یاد خداوند متعال است و منشأ و ریشه این نسیان نیز تسلط شیطان و غلبه هوی و هوس بر انسان و اشتغال و اتّکال آدمی به غیر خدا است و بارها استاد ما مرحوم آیة الله العظمی  شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی در خلال درس خارج اصول و فقه   این شعر را  می خواند  :   بِکَثرَةِ اشتِغالِنا بِکارِنا  لَیسَ لَنا کارُُ بِکَردِگارِنا  یعنی
یعنی آنقدر با کارهای گوناگون مشغولیم که دیگر کاری به کردگار وآفریدگار مان  نداریم!!!

و در پایان لازم است که انسان در طول ایام هفته جهت  بیداری و تنبه و پندپذیری این آیات را مرور نماید :

** أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( سورة الجاثیة الآیة 23)

پس آیا دیدى آن کسى را که معبود خویش را هواى خود قرار داده و با این که حق را شناخته است خدا او را در بیراهه گذارده و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشمش پرده افکنده است ؟ با این وصف، پس از خدا چه کسى او را به راه خواهد آورد ؟ آیا درباره این گونه افراد نمى اندیشید تا پند گیرید ؟

** أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً ( سورة الفرقان الآیة 43)

** وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( سورة الأعراف  الآیة 176)

** فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ .  ( سورة القصص   الآیة 50)

** اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ .( سورة المجادله  الآیة 19)

** أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ .( سورة یس   الآیة 60)

** وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبیناً . ( سورة الأسراء  الآیة 53)

** الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ .( سورة البقره   الآیة 268)

وچه زیبا گفت عارف و شاعر شهیر و نامدار حافظ شیرازی :

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا

ورنه  آدم نبرد  صرفه ز شیطان رجیم

نویسنده متن : سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

الراقم للسطور : السیداصغر سعادت میرقدیم اللاهیجی


** حضرت آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی





تاریخ : شنبه 96/1/26 | 3:37 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

نزول دفعی و تدریجی قرآن کریم ازدیدگاه آیت الله جوادی آملی+درمحضر

نتیجه تصویری برای تصویرآیت الله جوادی آملی

***نسیم معرفت**

*نزول دفعی و تدریجی قرآن کریم ازدیدگاه آیت الله جوادی آملی

از سوی دیگر،تاریخ مُسلّمو شأن نزول آیات، نشانگر آن است که قرآن، به صورت تدریجی و طی بیست و سه سال نازل شده است و در خود قرآن نیز آیاتی بر نزول تدریجی اجزای آن تصریح دارند. در آیه کریمه ‏ای فرموده است: ( وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی‏ مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً ) [3] یعنی، قرآن را متفرق نازل کردیم تا تو آن را به تدریج دریافت و به تدریج بر مردم تلاوت کنی و در آیه کریمه دیگری، اعتراض کافران را بیان می‏فرماید که می‏گفتند چرا قرآن بر تو، مانند توراتِ موسی، یک باره نازل نشده است؟ (وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً)[4]. خدای سبحان در جواب این اعتراض، خطاب به رسول اکرم ‏ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  می‏فرماید: (کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلاً)[5] یعنی نزول تدریجی قرآن، برای تثبیت قلب تو است.

بنابراین، ظاهر آیات قرآنی در مسئله کیفیت نزول قرآن، متفاوت است؛ برخی از آنها بر نزول دفعی و یک باره قرآن و برخی دیگر بر نزول تدریجی و در طول زمان رسالت آن حضرت دلالت دارند. این معنا از نظر قرآن شناسی مسلّم است که هرگز اختلاف و تعارضی بین آیات کریمه قرآن وجود ندارد، چه این که خود قرآن در این باره می‏فرماید: (وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً )[6] یعنی اگر این قرآن، از نزد غیر خدای سبحان می‏بود، به طور یقین، اختلاف فراوانی بین آیاتش راه می‏یافت ولی از آنجا که از ناحیه ذات اقدس اِله است، هیچ گونه تعارض و اختلافی در آن راه ندارد، بلکه هماهنگی و انسجام فوق‏ العاده ‏ای نیز در سراسر آن به چشم می‏خورد. ( اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ )[7].

قرآن کریم که تجلّی ذات اقدس اله است، بهترین گفتاری است که آیاتش متشابه و مثانی ‏اند. با یکدیگر تشابه و هماهنگی و همبستگی دارند، نه تنها اختلاف ندارند، بلکه مکمّل و تمام‏ کننده یکدیگرند. برای هر یک از دو دسته آیات یادشده مَحملی است که با مَحمل دیگر هماهنگ است، برای تبیین انسجام بین آیات مزبور می‏توان چنین گفت: قرآن کریم دو نزول داشته که یکی به صورت دفعی انجام گرفته است و دیگری به صورت تدریجی، و هر دسته از آیات مورد اشاره نیز دلالت بر یکی از این دو گونه نزول دارند.

نقدِ یک نظر

برخی برای جمع کردن میان این دو دسته از آیات، گفته‏ اند: قرآن کریم تنها یک نزول تدریجی داشته و آیاتی که دلالت بر نزول قرآن در شب مبارک قدر دارند، مربوط به آغاز نزول قرآن است که در شب قدر صورت گرفته است؛ زیرا شروع کارهای مهم و متدرِّج، مبدأ تحقق آن به حساب می‏ آید، پس به لحاظ مبدأ نزول گفته شده که قرآن در شب قدر نازل شده است. این سخن با ظاهر قرآن سازگاری ندارد؛ زیرا ظاهر آنجا که فرمود (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ)[8] و نیز در سوره مبارکه «دُخان»، که نخست به قرآن و کتاب مُبین قسم می‏خورد و سپس می‏فرماید: ما آن را در شب مبارکی نازل کردیم، مجموع قرآن مقصود است نه بخشی از آن. علاوه بر این که خود قرآن می‏فرماید: نزول قرآن در ماه مبارک رمضان صورت گرفته است: (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ )[9] و چون شب قدر هم در ماه مبارک رمضان است پس اگر منظور، اولین نزول قرآن باشد نه همه آن، آغاز رسالت باید در ماه رمضان باشد؛ در حالی که تاریخ مسلّم امامیّه بر آن است که بعثت آن حضرت در ماه رجب واقع شده است. و اگر منظور، آغاز نزول وحی نباشد، اختصاصی برای شب مبارک و لیلة القدر نیست؛ زیرا هر بخشی از قرآن در زمانی خاص نازل شده است. بنابراین، ماه مبارک و شب مبارک، ظرف نزول تمام قرآن است نه خصوص آیات آغازین آن وگرنه باید مبداء رسالت، ماه مبارک رمضان باشد نه ماه اَصَبِّ رَجَب  ** و نه بخشی از مجموع قرآن؛ زیرا در آن صورت، میان ماه رمضان و غیر آن فرقی نمی‏بود[10].

استاد علاّمه طباطبایی(قدّس سرّه) در تفسیر وزین «المیزان» فرموده‏ اند: قرآن کریم در دو مرتبه نازل شده؛ مرتبه ای از آن بسیط و یکپارچه و مصون از تغییر است و مرتبه دیگرش به صورت تفصیلی و غیر بسیط است و صلاحیّت تغییر و تحوّل به گونه ناسخ و منسوخ و مانند آن را دارد. آنچه در شب مبارک قدر بر قلب مطهّر رسول اکرم‏ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نازل شده، همان مرتبه بسیط قرآن است و آنچه طی دوران رسالت بر آن حضرت‏ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نازل شده، همان مرتبه تفصیلی و غیر بسیط است که با ناسخ و منسوخ همراه است[11]. این تحقیق ایشان اگرچه با بعضی از شواهد قرآنی و روایی، قابل تطبیق ‏است،لیکن باید عنایت کرد که نزول قرآن کریم در شب قدر نمی‏تواند به صورت بسیط محض باشد؛ زیرا به فرموده خود قرآن، شب قدر شبی است که هر امر حکیم و یکپارچه‏ ای تفریق و تفصیل می‏یابد (فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ)[12] شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏ گیری و گسترش است و چنین شبی با آن مرتبه از قرآن که بسیط محض است تناسبی ندارد، و قرآن، مانند امور دیگر، هم دارای مرحله «حکیم» بسیط، واحد، ثابت و مانند آن است و هم دارای مرحله «تفریق» ترکیب، تکثیر تدریج و نظیر آن. آنچه در شب مبارک قدر نازل می‏شود باید مناسب با تفریق باشد نه جمع، چون در آن شب هر چیز حکیم و جمع، به صورت تفریق ارائه می‏شود.

نزول اجمالی در عین کشف تفصیلی

پیش از این گفته شد که قرآن کریم دارای سه مرتبه عالی، متوسط و نازل است، مرتبه عالی قرآن همان اُمُّ الکِتاب و کتاب مکنونی است که در مقام لَدُن و نزد ذات اَقدس اِله می‏باشد؛ مرتبه متوسط قرآن همان است که در دست فرشتگان مقرّب است، و مرتبه نازل آن هم عین قرآنی است که لازمه‏ اش الفاظ و مفاهیم است و به صورت عربی مُبین تنزل یافته و جامعه انسانی در خدمت آن است. مرتبه نازله قرآن به صورت تفصیلی و طی سالیانی (23 سال)  نازل شده و این نزول هم نزولی تدریجی است که در این قسمت بحثی نیست. رسول اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در مرتبه عالیه، قرآن را با مرتبه عالیه قلب دریافت کرده ‏اند و در مرتبه نازله، قرآن را با سمع و بصر قلب گرفته‏ اند و در شب قدر، با مرتبه متوسطه قلب. مرتبه عالی قرآن که در مقام لَدُن جای دارد، حقیقتی بسیط و محض است که هیچ گونه کثرت و تفصیلی در آن راه ندارد و نزول آن مرتبه، بر وجود مبارک رسول گرامی اسلام‏ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  در شب معراج و بدون واسطه فرشتگان و به صورت مستقیم رخ داده است و چنانکه پیش از این گفته شد، حضرت رسول اکرم ‏(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  در مقامی حقیقت مکنون قرآن را از ذات اَقدس اِله تلقّی کردند که فرشته مقرّب و جبرئیل امین گفت: « لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ »[13]. مقام «لَدُن» مقام قضای الهی است و همان مرتبه بسیطِ محضِ قرآن که حضرت رسول ‏ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آن را در مقام رفیع و بلند و بدون واسطه دریافت کردند؛ قرآن در شب قدر، که هر قضایی در آن «قَدَر» (و اندازه)  می‏شود، توسّط جبرئیل که روح امین است بر قلب مطهر پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نازل شد: (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ * عَلی‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ )[14] البته در این مرحله، مرتبه بسیط محض قرآن، از بساطت محض مقام «لَدُن» خارج شده است و نوعی تفصیل یافته که متناسب با شب قدری است که هر محکمی در آن تفصیل می‏یابد: (فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ)[15]. بنابراین، آنچه در شب مبارک قدر نازل شده، مرتبه متوسّطی است بین مرتبه عالی بسیط و مرتبه نازلِ تفصیلی آن. و از این جهت، چون بسیط است با نزول دفعی در شب  ، خدای سبحان در سوره مبارکه «قدر» می فرماید که ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم ( إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ)[1] و در جای دیگر نزول قرآن را در شبی مبارک می داند: (حم 1 وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ 2 إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ 3)[2] جمع این دو آیه و برخی آیات دیگر، نشان می دهد که قرآن کریم به صورت دفعی در شب مبارک قدر نازل شده است. قدر متناسب است و چون بسیط محض نیست و نوعی تفصیل در آن وجود دارد، با تقدیری بودن شب قدر و تفریق تناسب دارد[16].

پاسخ به یک اشکال

با این بیان، ابهام و اشکال دیگری نیز حل می‏شود که اگر شب قدر، شب اندازه‏ گیری است و لازمه‏ اش عدم بساطت قرآن است پس چرا از کلمه «اِنزال» استفاده شده است؟ مادّه «نَزل» اگر به باب افعال برود، می‏شود «اِنزال» و استعمال آن بدون قرینه در امور دفعی است نه تدریجی و تفصیلی. و اگر این مادّه به باب تفعیل برود، می‏شود «تنزیل» و استعمال آن در امور تدریجی و تفصیلی است نه دفعی و یکپارچه و بسیط؛ مگر با شاهد و قرینه. در آیاتی که نزول قرآن را در شب قدر بیان می‏دارد از کلمه «اِنزال» استفاده شده نه «تنزیل» و این خود مانعی برای اثبات نزول دفعی قرآن در شب قدر است؛ زیرا اگرچه کلمه «اِنزال» با نزول دفعی سازگاری دارد و متناسب است ولی با تقدیری بودن و تفصیلی بودن شب قدر سازگاری ندارد. رفع این مشکل، با بیان گذشته روشن می‏شود که گرچه قرآنِ نازل شده در شب قدر، امری بسیط و یکپارچه است ولی در عین بساطت و اجمالی که دارد، واجد نوعی تفصیل نیز هست که هماهنگ با تقدیری بودن شب قدر است و کلمه «اِنزال» اگر در این باره نازل شده است، از جهت بساطت قرآن در این شب است. شاید آنچه در این باره رسیده است که همه قرآن در ماه مبارک و شب قدر یک جا نازل شده ناظر به همین معنا باشد، نه مانند الواح موسی(علیه السلام)، که به صورت کتابِ دفعی و مدوّن معنوی(نه صوری) بر رسول اکرم‏ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  نازل شده باشد. چون چنین نزول دفعی با حکمت تدریجی بودن آن که در برخی آیات بازگو شد، هماهنگ نیست. البته نزول دفعی آن به این معنا امتناع عقلی ندارد. لیکن در این حال آن حکمت یاد شده ناظر به حال امّت اسلامی خواهد بود، نه به لحاظ شخص رسول اکرم ‏(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) .

پی نوشت ها: [1] ـ سوره قدر، آیه 1 [2] ـ سوره دخان، آیات 3 ـ 1 [3] ـ سوره إسراء، آیه 106 [4] ـ سوره فرقان، آیه 32 [5] ـ سوره فرقان، آیه 32 [6] ـ سوره نساء، آیه 82 [7] ـ سوره زمر، آیه 23 [8] ـ سوره قدر، آیه 1 [9] ـ سوره بقره، آیه 185 [10] ـ برای تحقیق بیشتر، رک: تفسیر تسنیم، ذیل آیه 185 سوره بقره. [11] ـ المیزان، ج 2، ص 18 ـ 15 [12] ـ سوره دخان، آیه 4 [13] ـ بحار، ج 18، ص 382 [14] ـ سوره شعراء، آیات 193 و 194 [15] ـ سوره دخان، آیه 4 [16] ـ شاید بتوان این مطلب را از بحث استاد علّامه (رض) درباره آیه اول سوره هود استفاده کرد.

http://www.khabaronline.ir/detail/234395/culture/religion

**از حضرت صادق علیه السلام روایتاست که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود که: ماه رجب ماه استغفار امت من است پسدر این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مى‏گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود پس بسیاربگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»

 

 

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)




تاریخ : چهارشنبه 96/1/23 | 12:50 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

پرسش و پاسخ+آیه51 مائده+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی(در محضرقرآ

نتیجه تصویری برای پرسش و پاسخ

***نسیم معرفت**


پرسش و پاسخ


با عرض سلام

 یک سوال

همان طوری که خداوند در قرآن کریم در سوره مائده آیه 51 می فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ 51 .

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستى گیرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى ‏نماید (51)

*سوال اینجاست
وقتی دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران با گروه 5+1 به گفتگو نشستن بعد سر یک سفره غذا خوردن آیا گروه 5+1 یهودی و نصارانی نبودن اگه بودن چرا بر خلاف قرآن عمل کردن اگر خلاف قرآن عمل نکردن پس اینها کی بودن لطفا توضیح بفرماید


و اما پاسخ


سلام واحترام

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»
 اى کسانى که ایمان آورده‏اید! یهود و نصارى را ولّى(دوست و تکیه‏گاه) خود انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى از شما که با آنان دوستى کنند از آنها هستند، خداوند جمعیّت ستم‌کار را هدایت نمی‌کند.
سوره مایده آیه 51 .

آنچه که در آیه 51 سوره مائده  قابل توجه است همان کلمه (
أَوْلِیاء) می باشد که باید درست معنی شود. کلمه أَوْلِیاء جمع  وَلِیّ است و کلمه وَلِیّ معانی گوناگونی دارد که عبارتند از :
@سرپرست و قَیِّم
@هم پیمان
@هم عهد
@یاور
@مُتَوَلِّی
@دوست و همنشین و مُعاشِر و رفیق
@پیرو و تابع
@خویشاوند و فامیل
@داماد
@عبد مُؤمن و بنده پاک و مُقرّب الهی
@ ونیز به کسی که نزدیکی و قرب و اتصال  فوق العاده ای با شخصی داشته باشد ( وَلِیّ ) اطلاق می شود و به انسان و عبدی که قرب فوق العاده با خداوند داشته باشد  وَلِیُّ الله  می گویند.

بعد از توجه به معانی فوق الذکر که برای کلمه وَلِیّ ذکر شد باید بدانیم که  کلمه
أَوْلِیاء و  وَلِیّ  از ریشه ولایت است و ولایت هم معانی گوناگونی دارد که عبارتند از :
@ سلطنت و  تسلط و حکومت و فرمانروایی و ریاست و پادشاهی
@سرپرستی
@محبت
@یاری کردن
@دوست داشتن
@قرب و اتصال و نزدیکی
@ به منطقه و شهر و یا شهرستان و... هم ولایت گویند

به نظر بنده جامع همه این معانی ذکر شده برای کلمه  وَلِیّ و ولایت  همان معنای (اتصال و قرب) است .
در آیه 51 از سوره مائده به مسلمانان هشدار و اخطار می دهد که با یهودیان و مسیحیان که هم کیش شما و هم آیین تان نیستند  پیوند دوستی و هم پیمانی که نتیجه آن تسلط و سلطه آنها می باشد نداشته باشید زیرا که آنها یَدِ واحده در مقابل شما مسلمان ها هستند (
بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ) و مُترصِّد ضربه زدن به اساس و کیان اسلام و مسلمان ها هستند. و آیات دیگر از قرآن کریم نیز همین مطلب ذکر شده را بیان می کند که مسلمانان و مومنان در تعامل با کفار و اجانب باید هوشیار  و بصیر و... باشند و جایگاه و منزلت و عزت خود را  حفظ نمایند ( وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً .و هرگز خدا برای کافران راه تسلّطی ( در حجت و برهان ) بر مؤمنان قرار نخواهد داد. سوره نساء آیه 141) 

وظیفه مسلمان ها در تعامل با آنها ( مخصوصا زمانی که آنها دارای قدرت  و یا قدرت برتر باشند) حفظ جانب احتیاط است و اگر روزی نیاز شد که با کفاری مثل یهود و نصاری قراردادی داشته باشیم باید هوشیار و دقیق باشیم.
 توجه داشته باشیم که ما می توانیم با کفار معاشرت در حد لزوم  و مذاکرات و عقد قرار داد داشته باشیم اما منوط به این است که دلداده و تسلیم و مقهور آنها نباشیم و آنها را همراز و همدل خود ندانیم و جانب حزم و درایت و خردمندی و  هوشیاری و احتیاط را رعایت کنیم.   آیه 118 از سوره آل عمران  و نیز آیه 52 سوره مائده تایید و یا تاکید بر همین مطلب است که باید در تعامل و معاشرت و ... با اجانب حواسمون از همه جهات جمع باشد :

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی‏ صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ.

ای کسانی که ایمان آورده اید  مَحرم اَسراری از غیر خود ، انتخاب نکنید ، آنها از هر گونه شرّ و فسادی در باره شما ، کوتاهی نمی کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. ( نشانه های ) دشمنی از دهان ( و کلام ) شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان می دارند ، از آن مهمتر است. ما آیات ( و راه های پیشگیری از شرّ آنها ) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید .
سوره آل عمران آیه 118 .

فَتَرَی الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی‏ أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلی‏ ما أَسَرُّوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ.
( ولی ) کسانی را که در دلهایشان بیماری است می بینی که در ( دوستی با آنان ) ، بر یکدیگر پیشی می گیرند ، و می گویند: «می ترسیم حادثه ای برای ما اتفاق بیفتد ( و نیاز به کمک آنها داشته باشیم! ) » شاید خداوند پیروزی یا حادثه دیگری از سوی خود ( به نفع مسلمانان ) پیش بیاورد و این دسته ، از آنچه در دل پنهان داشتند ، پشیمان گردند.
(سوره مائده آیه 52 )


واما در رابطه با مذاکرات هسته ای  عرض می کنم که اصل مذاکرات با حفظ و رعایت جهات احتیاط و درایت هیچ اشکالی نداشت و ندارد ولی متاسفانه به اخطارها و هشدارهای قرآنی و نیز به تذکرات و ارشادات حکیمانه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای( در رابطه با مذاکرات هسته ای )توجه شایسته نشده است و به ناچار دچار آسیب هایی که بعضاََ جبران ناپذیر است شدیم و به فرمایش رهبری عزیز : خسارت محض بود.  [...
کسانی که امید می بندند که بنشینیم با امریکا مذاکره کنیم و به نقطه توافقی برسیم؛ از این غفلت می‌کنند که ما باید به همه تعهدات عمل کنیم اما طرف مقابل با شیوه‌های مختلف و تقلب و خدعه سر باز می‌زند و عمل نمی‌کند به تعهداتش. این چیزی است که در مقابل چشم خود می بینیم. یعنی خسارت محض.]

در پایان به یک حدیث از پیامبر اکرم ص و نیز به یک آیه از قرآن کریم اشاره می کنم و امید است که مسلمانان همیشه عزیز و سربلند باشند :
قال رسول الله
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) : اَلإسلامُ یَعْلوا وَ لایُعْلی عَلَیهِ . اسلام عُلوّ  و برتری دارد و چیزی بر آن برتری ندارد .

مَن لا یَحضُرُهُ الفَقیه، جلد چهارم، ص334 -  وسائل الشیعه باب موانع ارث


 و قال الله  تعالی: و کلمةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیا .
و سخن خدا ( و آیین او ) ، بالا ( و پیروز ) است و خداوند عزیز و حکیم است .

سوره توبه آیه 40

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
21 فروردین1396

 

** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

 

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)




تاریخ : سه شنبه 96/1/22 | 2:46 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

تفسیر آیه 36 و 37 سوره زُمَر+در محضرقرآن کریم+آیاخداوندبرای بنده

 

***نسیم معرفت**

أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ


آیا خداوند برای ( نجات و دفاع از ) بنده اش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او می ترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند ، هیچ هدایت کننده ای ندارد!

سوره زُمَر آیه 36 .


 وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقامٍ


و هر کس را خدا هدایت کند هیچ گمراه کننده اى نخواهد داشت ، آیا خداوند قادر و صاحب انتقام نیست ؟

شأن نزول :

بـسیارى از مفسران نقل کرده اند که بت پرستان مکه ،  پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلّمَ)  را از خـشـم و غـضـب بـتـهـا بـر حذر مى داشتند و مى گفتند: از آنها بدگوئى مکن ، و بر خـلاف آنـهـا اقـدام مـنـمـا کـه تـو را دیـوانـه مـى کـنـنـد و آزار مـى رسـانـنـد! (آیـه فـوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت ).
بعضى نیز نقل کرده اند هنگامى که (خالد) به فرمان پیامبر 
  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلّمَ) مامور شکستن بت معروف (عُزَّى ) شد، مشرکان گفتند: اى خالد! بترس که خشم این بت شدید است ! (و تو را بیچاره مى کند) خالد با تبرى که در دست داشت محکم بر بینى آن بـت کـوبـید و آن را در هم شکست و گفت : کُفراََ لَکَ یا عُزّى لا سُبحانَکَ - سُبحانَ مَن اَهانَکَ ، اِنـِّى رَأَ یـتُ اللهَ قَـد اَهـانَکَ :  ناسپاسى بر تو باد اى عزى .  هرگز مُنزّه نیستى ، مُنزَّه کسى است که تو را موهون ساخته .  من دیدم خداوند تو را موهون ساخته است .
ولى داسـتـان خـالد کـه قـاعـدتـا بـعـد از فـتـح مـکـه بـوده نـمـى تـوانـد از قـبـیـل شـأن نـزول بـاشـد چـرا کـه تـمـام سـوره زُمَـر مَـکـّى اسـت ، بنابراین ممکن است از قبیل تطبیق بوده باشد.

تفسیر:


خدا  کافى است

بـه دنبال تهدیدهائى که خداوند در آیات گذشته نسبت به مشرکان بیان فرمود، و وعده هـائى کـه به پیامبرش داده است در نخستین آیه مورد بحث سخن از تهدیدهاى کفار به میان مـى آورد و مـى گـویـد: آیـا خداوند براى نجات و حفظ بنده اش در برابر دشمنان کافى نـیـسـت ؟ امـا آنـهـا تـو را بـه غیر او تهدید مى کنند و از غیر او مى ترسانند أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ .


خـداوندى که قدرتش برتر از همه قدرتها است و از نیازها و مشکلات بندگانش بخوبى آگـاه اسـت و نسبت به آنها نهایت لطف و مرحمت را دارد چگونه ممکن است بندگان با ایمانش را در بـرابـر طـوفـان حـوادث و مـوج عداوت دشمنان تنها بگذارد؟

  اگر تیغ عالم بجُنبد ز جاى

نبرد رگى چون نخواهد خداى

***                 ***
  هزار دشمنم ار مى کنند قصد هلاک

 گرم تو دوستى از دشمنان ندارم باک

گر چه شاءن نزول آیه طبق روایتى که گفته شد در مورد تخویف و تهدید به خشم بتها اسـت ، ولى مـفـهـوم آیـه چـنـان وسـیـع و گـسـتـرده است که هر نوع تهدید به غیر الله را شـامـل مـى شـود، و بـه هر حال این آیه نویدى است براى همه پویندگان راه حق و مؤ منان راستین مخصوصا در محیطهائى که در اقلیت قرار دارند و از هر سو مورد تهدیدند. ایـن آیـه بـه آنـهـا دلگـرمـى و ثـبـات قـدم مـى بـخـشـد، روح آنها را سرشار از نشاط و گـامـهـایـشان را استوار مى سازد، و اثرات روانى زیانبار تهدیدهاى دشمنان را خنثى مى کـنـد، آرى هـنـگـامى که خدا با ما است از غیر او وحشتى نداریم ، و اگر از او بیگانه و جدا شویم همه چیز براى ما وحشتناک است .
در دنـبـاله این آیه و آیه بعد اشاره به مساءله هدایت  و  ضلالت  و تقسیم مردم بـه دو گـروه گـمـراه  و هـدایـت یافته  و اینکه همه اینها از ناحیه خدا است مى کـنـد، تـا روشن شود تمامى بندگان نیازمند درگاه اویند، و بى خواست او چیزى در عالم رخ نـمـى دهد، مى فرماید: کسى را که خداوند گمراه کند هیچ هدایت کننده اى ندارد
وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ و هر کس را خدا هدایت کند هیچکس نمى تواند او را گمراه سازد.وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ .

بـدیـهـى اسـت نـه آن ضـلالت بـى دلیـل اسـت ، و نه این هدایت بى حساب ، بلکه هر یک تداومى است بر خواست خود انسان و تلاش او، آن کس که در طریق گمراهى قدم مى گذارد و بـا تـمـام تـوان بـراى خـامـوش کـردن نـور حـق تـلاش مـى کند، هیچ فرصتى را براى اغفال دیگران از دست نمى دهد، و سر تا پا غرق گناه و عصیان است بدیهى است خداوند او را گـمراه مى سازد، نه تنها توفیقش را از او بر مى گیرد بلکه نیروى درک و تشخیص او را از کـار مـى اندازد، بر دل او مُهر مى نهد و بر چشمانش پرده مى افکند که این نتیجه اعمالى است که انجام مى دهد .
امـا کـسـانـى که با خلوص نیت ، قصدِ سَیر اِلَى الله  را دارند و اسباب آن را فراهم سـاخـتـه و گـامـهـاى نـخـسـتـیـن را بـرداشته اند نور هدایت الهى به کمکشان مى شتابد و فرشتگان حق به یارى آنها مى آیند، وسوسه هاى شیاطین را از قلوبشان مى زدایند، اراده آنـهـا را نـیـرومند، و گامهایشان را استوار مى دارند، و در لغزشگاهها دست لطف الهى زیر بازوى آنها را مى گیرد.
ایـنـهـا مسائلى است که آیات فراوانى از قرآن مجید شاهد و گواه آن است ، و چه بیخبرند کسانى که رابطه اینگونه آیات را از آیات دیگر قرآن بریده و آن را گواه بر مکتب جبر گرفته اند، گوئى نمى دانند که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مى کنند.
بـلکـه در ذیـل هـمین آیه مورد بحث شاهد گویائى بر این معنى است ، چرا که مى فرماید: آیا خداوند قادر و صاحب انتقام نیست ؟  :
أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزیزٍ ذِی انْتِقامٍ  .   مـى دانـیـم انـتـقـام از نـاحـیـه خـداونـد بـه مـعـنـى مـجـازات در بـرابـر اعـمـال خـلافـى اسـت کـه انـجـام شـده و ایـن نـشـان مـى دهـد کـه اِضـلال او جنبه مجازات دارد، و عکس العمل اعمال خود انسانها است ، و طبعا هدایت او نیز جنبه پاداش و عکس العمل اعمال خالص و پاک و مجاهده در طریق الله دارد.

نکته :

هدایت و ضلالت از سوى خدا است

هـدایـت در لغـت بـه مـعـنـى دلالت و راهنمائى توأم با لطف و دقت است و آنرا به دو شعبه تـقسیم کرده اند: 1-ارائه طریق  2- ایصال به مطلوب  و به تعبیر دیگر  هدایت تشریعى  و هدایت تکوینى .
تـوضـیح اینکه : گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان مى دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود او است . ولى گاه دست طالبان را مى گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد مى رساند.
بـه تـعـبـیـر دیـگـر در مـرحله اول تنها به بیان قانون پرداخته ، شرائط پیمودن راه و رسـیـدن بـه مـقـصـد را بـیـان مـى کـنـد، ولى در مـرحـله دوم عـلاوه بـر ایـن ، وسـائل سـفـر را فـراهـم مـى سـازد، مـوانـع را بـر طـرف ، و مـشـکـلات را حل ، و مسافران این راه را تا مقصد همراهى و حمایت و حفاظت مى کند. البته نقطه مقابل آن ، اضلال  است .

یـک نـگـاه اجمالى به آیات قرآن به خوبى روشن مى سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا مى شمرد، و هر دو را به او نسبت مى دهد، و اگر بخواهیم همه آیاتى را که در این زمـیـنـه سـخـن مـى گویند بشمریم سخن به درازا مى کشد همین قدر کافى است که در آیه 213 سوره بقره مى خوانیم : وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ

هدایت تشریعى به معنى ارائه طریق ، جنبه عمومى و همگانى دارد و هیچ قید و شرطى در آن نـیـسـت ، چـنـانـکـه در آیـه 3 سـوره دهـر آمـده :  إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً: ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران . و در آیه 51 آل عمران مى خوانیم : وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ: تو همه انـسانها را به صراط مستقیم دعوت مى کنى  . بدیهى است دعوت پیامبر مَظهر دعوت خدا است چرا که هر چه او دارد از خدا دارد.
و درباره جمعى از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است :
وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى . هدایت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد .. .
اما هدایت تکوینى به معنى ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تـمـام پـیـچ و خـم هـاى راه ، و حـفـظ و حـمـایـت از آنـهـا تـا رسـانـدن بـه ساحل نجات که موضوع بحث بسیارى دیگر از آیات قرآن است هرگز بی قید و شرط نمى بـاشـد، ایـن هـدایـت مـخـصـوص ‍ گـروهـى اسـت کـه اوصـاف آنـهـا در قـرآن بیان شده ، و اِضـلال کـه نـقـطـه مـقـابـل آن اسـت نیز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نیز بیان گشته .
گـر چـه بـعـضـى از آیـات مطلق است ولى بسیارى دیگر از آیات قید و شرط آن را دقیقا بـیـان کـرده ، و هـنگامى که این آیات مطلق و مقید را کنار هم مى چینیم مطلب کاملا روشن مى شـود و هـیـچ ابهام و تردیدى در معنى آیات باقى نمى ماند و نه تنها با مساءله اختیار و آزادى اراده انسان مخالف نیست ، بلکه دقیقا آن را تاءکید مى کند.


اکنون به توضیح زیر توجه نمائید:

قـرآن مـجـیـد در یـک جـا مـى گـویـد: یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ : بـه وسـیـله آن ضـرب المـثـل ، گـروهـى را گـمـراه و گـروهـى را هـدایـت مـى کـند، اما جز فاسقان را گمراه نمى سازد (سوره بقره آیه  26).
در اینجا سرچشمه ضلالت فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده .


در جـاى دیـگـر مى گوید:
وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ : خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى کند (سوره بقره آیه  258). در اینجا تکیه روى مساءله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفى کرده اسـت .

در جـاى دیگر مى خوانیم : وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ : خداوند قوم کافر را هدایت نمى کند (سوره بقره آیه 264).
در اینجا کفر به عنوان زمینه ساز گمراهى ذکر شده . ...  ....  ....  ....  ....   ...   ....   ....   ....


  تکیه بر لطف خدا

انسان چون پر کاهى در برابر تندباد حوادث قرار دارد، و هر زمان به سوئى پرتاب مـى شـود، مـمـکـن اسـت ایـن پَـرِکـاه بـه بـرگـى یـا شـاخـه شـکـسـتـه اى اتـصـال پـیـدا کـنـد، ولى تندباد هر دو را با خود مى برد، و حتى اگر پنجه بر درختى بـیـفکند گاهى طوفان درخت را نیز از ریشه بر مى کند، اما اگر به کوهى عظیم بپیوندد هیچ طوفانى نمى تواند او را از جا حرکت دهد.
این کوه همان ایمان به خدا است و بقیه تکیه بر غیر او است ، و به همین دلیـل در آیات فوق مى گوید:
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ  آیا خداوند براى حمایت از بنده اش کافى نیست ؟!
تـوجـه و ایـمـان به محتواى این آیه شجاعت و اعتماد به نفس فوق العاده اى به انسان مى بخشد  و خاطرش را آرام و مطمئن مى سازد تا در برابر حوادث سخت همچون کوه مقاومت کند، از انبوه دشمنان نهراسد، از کمى همراهان وحشت نکند، و بُحرانهاى شدید آرامش ‍ روح او را بر هـم نـزند، چنانکه در حدیث آمده است :
َالْمُؤْمِنُ کَالْجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّکُهُ الْعَواصِفُ : مؤ من همچون کوه محکم و پابرجا است ، و طوفانها او را حرکت نمى دهند.

* منبع : تفسیر نمونه جلد 19 سوره زُمَر

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)




تاریخ : چهارشنبه 96/1/16 | 9:46 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

منظوراز(وَالْقَواعِدُمِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا

نتیجه تصویری برای آیه 60 سوره نور

***نسیم معرفت***


بسم الله الرحمن الرحیم

سؤال : منظور از (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا ) در آیه 60 از نساء چیست ؟َ

وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ‏‏ .
و زنان از کار افتاده ای  که امیدی به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نیست که لباسهاى (رویین مثل چادر و روسری و مانند آن )  را بر زمین بگذارند ( واجب نیست که سر و گردن را در برابر نامحرم بپوشانند)  بشرط اینکه در برابر مردان اجنبی خود آرایی و زینت نکنند . و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است . و خداوند شنوا و داناست.

سوره نور در واقع سوره عفاف و حجاب و عفت و پاکدامنی می باشد و آیات 30 و 31 این سوره در باره لزوم و وجوب حفظِ عفت و پاکدامنیِ مردان و زنان است . اصطلاحِ حجاب اسلامی با مصالحی که در آن لحاظ شده اگرچه برای زنان بالغ  به عنوان یک واجب شرعی مقرر شده است ولی رعایت حجاب صرفا و منحصرا  برای زنان نیست بلکه مردان نیز در حدود خاصی مامور به حفظ پوشش و عفاف هستند. آیات  پوشش و سَتر و حجاب و عِفاف در سوره های نور و احزاب آمده است. باید توجه داشت که در آیات و روایات  کلمه و اصطلاح  حجاب اسلامی که درعصر ما رایج است ، نیامده است بلکه آن چیزی که در آیات و روایات و کلمات فقهاء دیده می شود اصطلاح و عنوان (سَتر یعنی پوشش) است ولی امروزه بجای کلمه ستر از کلمه حجاب استفاده می شود.

 علامه شهید مطهری در کتاب مساله حجاب در صفحه 64 می فرمایند :  [... در آیات مربوطه لُغتِ حجاب بکار نرفته است . آیاتی که در این باره هست چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب ، حدودِ پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است بدون آنکه کلمه حجاب را به کار برده باشد. آیه ای که درآن کلمه حجاب بکار رفته است مربوط است به زنان پیغمبر اسلام 
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  .  .....  آیه ای که در آن کلمه حجاب بکار رفته آیه 53 از سوره احزاب است :


...وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ ....  یعنی اگر از آنها (زنان پیامبر ص) متاع و کالای مورد نیازی مطالبه می کنید از پشت پرده ( وَراءِ حِجاب) بخواهید...

در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامی هرجا نام آیه حجاب امده است ... مقصود این آیه است که مربوط به زنان پیغمبر
(صَ) است  نه آیات سوره نور (آیات 31 و 32 و 60 نور)     یا  آیه سوره احزاب (آیه 55 و 59 احزاب)...


و اما در رابطه با سؤالی که در بالا  مطرح شد    :

در پاسخ به این سؤال  باید  به نکاتی ( نکات چهارگانه یا بیشتر) توجه شود :

1- کلمه قَواعِد  در این آیه به چه معنایی است ؟
2- کلمه نِکاح در آیه به چه معنی است؟
3- قیدِ (ِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا ) چه قیدی است؟
4- این آیه ، استثناء از چیست ؟!

واما در باره کلمه (قَواعِد)  :
مرحوم علامه در المیزان جلد 15 ذیل آیه شریفه 60 از سوره نساء می فرماید : 

 [ اَلقَواعِدُ جَمعُ قاعِدةِِ وَ هِیَ المَرأَةُ الَّتِی قَعَدَت عَنِ النِّکاحِ فَلا تَرجُوهُ لِعَدَمِ الرَّغبَةِ فِی مُباشَرَتِها لِکِبَرِها، فَقَولُهُ : اَللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً ،  وَصفُُ تَوضِیحِیُُّ، وَ قِیلَ : هِیَ الَّتِی یَئِسَت مِنَ الحَیضِ ، وَ الوَصفُ اِحتِرازِیُُّ . ]

قواعِد جمع قاعدة  است و آن زنی است که از نکاح و ازدواج ناتوان و  بازنشست و زمینگیر شده باشد و بواسطه پیری و مُسِنّ بودن  میل به نکاح و ازدواج  ندارد (یعنی از نظر سِنّی  و جسمی به حدی پیر و ناتوان شده که میل جنسی و تمایل به ازدواج  ندارد و دیگران هم میل جنسی به او ندارند)
به عبارت دیگر مراد از قواعد زنانی هستند که از نظر میل جنسی و  قوای جنسی و عشق و عاشقی جنسی و زایش و بچه آوردن و مانند آن ها بازنشست شده و از کار افتاده اند .
دربرخی روایات اسلامی از (اَلقَواعِد در آیه شریفه )به عنوان زنان مُسِنّه و سالخورده یاد شده است.
در برخی روایات نیز از (اَلقَواعِد در آیه شریفه ) به عنوان زنانی که قُعود از نکاح دارند یاد شده است یعنی زنانی که از ازدواج بازنشست شده اند.
جمعی از فقهاء و مفسِّرین (اَلقَواعِد در آیه مذکور) را به معنای پایان دوران قاعدگی (دوران یایسگی) می دانند که کسی رغبتِ ازدواج با آنها را ندارد.
توجه : معمولا دوران یایسگیِ زنان همراه با سالخوردگی و پیری و بی میلی جنسی و عدم تمایل به ازدواج و ... است .
 

واما معنای کلمه نِکاح :

راغب اصفهانی در کتاب مفرداتش می گوید که :  نکاح دراصل به معنای عقد است که بطور استعاره در جماع و آمیزش جنسی بکار می رود .  در مَجمَعُ البیان آمده است که نکاح لفظی است که بر عقد و جماع اطلاق می شود و به قولی اصل معنای نکاح همان جماع است که در اثر کثرت استعمال  در عقد نکاح  ، به معنای عقد نیز آمده است .
بطور خلاصه نکاح به طور مجاز یا حقیقت در معانی زیر استعمال شده است :


نکاح یعنی جماع-وطی-آمیزش- عقد -پیوند- ازدواج - التقاء -ضمیمه شدن- امتزاج - اختلاط ...

توجه : نِکاح  اگرچه  معنای اصلی آن  عقد و پیوند و ارتباط  و امتزاج است ولی معمولا و غالبا  کلمه نکاح با معنای میل جنسی همراه می باشد .
در آیه شریفه نیز نکاح به معنای ازدواج همراه با میل جنسی است که در زنان پیر و سالخورده  چنین میلی وجود ندارد.

واما در باره قید(ِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا ) :


مرحوم علامه طباطبایی در المیزان جلد 15 ذیل ایه 60 سوره نور می فرماید :
 عبارت و قید (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا )  وصف و قید توضیحی برای (
الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ) است  و گفته شده که  این جمله قید احترازی است و در این صورت که قید احترازی باشد مراد از (اَلقَواعِد) زنانی است که از حیض یایسه شده اند .

واما اینکه آیه 60 از سوره نور استثناء از چیست ؟


در این رابطه باید گفت که براساس آیات پیشین از سوره نور  یعنی آیه 31 از نور و نیز  آیه 59 از سوره احزاب (با لحاظ روایات وارده )، رعایت پوشش و حجاب اسلامی برای بانوان و زنان  واجب شده و زنان موظف هستند که همه بدن خود را بجز گردی صورت و مچ دست بپوشانند لذا در آیه 60 سوره نور یک مورد را استثناء کرده و فرموده است که زنان پیر و سالخورده (
الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ )  که امیدی به ازدواج ندارند می توانند نزد نامحرم سر و گردن خود را نپوشانند البته به شرطی که خویش را خودآرایی و زینت ننمایند و اگر بپوشانند برای آنها بهتر است.

بعد از بیان نکات چهارگانه  عرض می کنم که  مراد از (
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا )  عبارت است از زنان سالخورده و   پیری که یایسه شده اند و میل جنسی و .... در آنها از بین رفته است .  یعنی زنان  مُسِنّ و پیر که یایسه هم  هستند پوشش سر و گردن بر آنها واجب نیست  و  معمولا دوران یایسگی همراه با پیری و سالخوردگی هم می باشد.
  و اما زنانی که یایسه شده اند ولی میل جنسی و ازدواج در آنها از بین نرفته و جمال ظاهری دارند و دیگران به آنها میل پیدا می کنند مشمول این آیه نیست و آنها باید حجاب اسلامی را بطور کامل رعایت کنند......

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

یکشنبه

پنجم دی 1395




تاریخ : دوشنبه 95/10/6 | 3:35 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

معنای کلمه عَصر در سوره (وَالْعَصرِ)+(در محضر قرآن کریم)

** معنای کلمه عَصر در سوره (وَالْعَصرِ) +نسیم معرفت

نتیجه تصویری برای سوره والعصر

***نسیم معرفت***

** سورة اَلعَصر

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ الْعَصرِ(1) إِنَّ الأِنسانَ لَفِى خُسرٍ(2) إِلا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ تَوَاصوْا بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصوْا بِالصبرِ(3)

 

ترجمه:

بنام خداوند بخشنده مهربان

1 -به عصر سوگند،

2 -که انسان ها همه در زیانند.

3 -مگر کسانى که ایمان آورده ، و اعمال صالح انجام داده ‏اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده ، و یکدیگر را به شکیبائى و استقامت توصیه نموده ‏اند.

[تفسیر نمونه ج : 27ص : 289. : سوره عَصر آیات 1 تا 3.]

سوره وَالعَصر  یکصد و سوّمین سوره قرآن کریم است .این سوره در مکه نازل شده و داراى 3 آیه است.

** محتوى و فضیلت سوره وَالعَصر

معروف این است که این سوره در مکه نازل شده ، هر چند بعضى احتمال مَدنى بودن آن را نیز داده ‏اند ، عبارات و آیات کوتاه آیات سوره ، و لحن آن ، نیز شاهد مکى بودن آن است.

به هر حال جامعیت این سوره به حدى است که به گفته بعضى از مفسران تمام علوم و مقاصد قرآن در این سوره خلاصه شده است ، و به عبارت دیگر : این سوره در عین کوتاه بودن برنامه جامع و کاملى براى سعادت انسان تنظیم و ارائه نموده است.

نخست از سوگند پر معنى به عَصر شروع مى‏شود که تفسیر آن را به زودى خواهید دید ، سپس سخن از زیانکار بودن همه انسانها که در طبیعت زندگى تدریجى نهفته است به میان مى ‏آورد ، بعد فقط یک گروه را از این اصل کلى جدا مى‏کند ، آنها که داراى برنامه چهار ماده‏ اى زیر هستند : 1-  ایمان ،2-  عمل صالح ، 3-  سفارش یکدیگر به حق ،  4- و سفارش یکدیگر به صبر و این چهار اصل ، در واقع برنامه ‏هاى اعتقادى و عملى و فردى و اجتماعى اسلام را در برمى‏ گیرد .

** در باره فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از امام صادق  (عَلَیهِ السَّلامُ ) مى‏خوانیم : مَنْ قَرَأَ «وَ الْعَصْرِ» فِی نَوافِلِهِ بَعَثَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مُشْرِقاً وَجْهُهُ ضاحِکاً سِنُّهُ قَرِیرَةً عَیْنُهُ حَتَّى یَدْخُلَ الْجَنَّةَ : هر کس سوره و العصر را در نمازهاى نافله بخواند خداوند او را در قیامت برمى ‏انگیزد در حالى که صورتش نورانى ، چهره‏ اش خندان و چشمش ( به نعمت هاى الهى ) روشن است ، تا داخل بهشت شود. [ ثَوابُ الأَعمال ص 113.«مَجمعُ البَیان»، جلد 10، صفحه 535.و معلوم است که این همه افتخار و سرور و شادمانى از آنِ کسى است که این اصول چهارگانه را در زندگى خود پیاده کند ، نه فقط به خواندن قناعت نماید.

** تنها راه نجات

در ابتداى این سوره با قسم تازه ‏اى روبرو مى‏ شویم ، مى‏فرماید : به عصر سوگند ! ( وَالْعَصرِ).

واژه عَصر در اصل به معنى فشردن است ، و سپس به وقت عصر اطلاق شده ، به خاطر اینکه برنامه ‏ها و کارهاى روزانه در آن پیچیده ، و فشرده مى‏شود .

سپس این واژه به معنى مطلقِ زمان و دَوران تاریخ بشر و یا بخشى از زمان ، مانند عصر ظهور اسلام و قیام پیغمبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ، و امثال آن استعمال شده است ، و لذا در تفسیر این سوگند( وَالْعَصرِ) مفسران احتمالات زیادى گفته ‏اند:

1 -بعضى آن را اشاره به همان وقت عصر مى‏دانند ، به قرینه اینکه در بعضى دیگر از آیات قرآن به آغازِ روز سوگند یاد شده است مانند وَ الضُّحى ( سوره ضُحى آیه 1 ) - یا - وَ الصُّبحِ اِذا اَسفَرَ ( مدثر - 34).

این سوگند به خاطر اهمیتى است که این موقع از روز دارد چرا که زمان ، زمانِ دگرگونى نظام زندگى و حیات انسانها است ، کارهاى روزانه پایان مى‏گیرد ، پرندگان و حیوانات به لانه ‏هاى خود بازمى ‏گردند ، خورشید سر در اُفق مَشرق فرو مى‏کشد ، و هوا تدریجا رو به تاریکى مى‏رود .

این دگرگونى انسان را به قدرت لا یَزال الهى که بر این نظام حاکم است متوجه مى‏سازد ، و در حقیقت نشانه‏ اى از نشانه‏ هاى توحید و آیتى از آیات پروردگار است که شایسته سوگند مى‏باشد.

2 -بعضى دیگر آن را اشاره به سراسر زمان و تاریخ بشریت دانسته‏ اند که مملوّ از درسهاى عبرت ، و حوادث تکان دهنده و بیدارگر است ، و روى همین جهت آنچنان عظمتى دارد که شایسته سوگند الهى است .

3 -بعضى روى قسمت خاصى از این زمان مانند عصر قیام پیغمبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) یا عصر قیام مهدى  (عَلَیهِ السَّلامُ )  که داراى ویژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده و هست انگشت گذارده ، و سوگند را ناظر به آن مى‏دانند.

4 -بعضى نیز به همان ریشه لغوى این واژه برگشته ، و سوگند را ناظر به انواع فشارها و مشکلاتى مى‏دانند که در طول زندگى انسانها رخ مى‏دهد ، آنها را از خواب غفلت بیدار مى‏کند ، به یاد خداوند بزرگ مى‏اندازد ، و روح استقامت را پرورش مى‏دهد .

5 -بعضى دیگر آن را اشاره به انسانهاى کامل مى‏دانند که عُصاره عالم هستى و جهان آفرینشند.

6 -بالاَخره بعضى آن را ناظر به نماز عصر شمرده ‏اند ، به خاطر اهمیت ویژه‏ اى که در میان نمازها دارد ، زیرا آنها صلاة وُسطى را که در قرآن روى آن تاکید خاصى به عمل آورده نماز عصر مى‏دانند. [حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتینَ (سوره بقره آیه 238) ]

با اینکه تفسیرهاى فوق با هم تضادى ندارند و ممکن است همه در معنى آیه جمع باشد و سوگند به تمام این امور مهم یاد شود ، ولى در میان آنها از همه مناسب تر  همان عصر به معنى زمان و تاریخ بشر است ، چرا که بارها گفته‏ ایم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبى است که سوگند به خاطر آن یاد شده ، و مسلم است که خسران انسانها در زندگى ، نتیجه گذشتنِ زمانِ عمرِ آنها است ، و یا عصرِ قیامِ پیغمبر خاتم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به خاطر اینکه برنامه چهار ماده ‏اى ذیل سوره در چنین عصرى نازل گردیده .

از آنچه گفته شد عظمت آیات قرآن و گستردگى مفاهیم آن به خوبى روشن مى‏شود که یک کلمه از آن ( یعنی  وَالْعَصرِ) تا چه حد پُر معنى و شایسته تفسیرهاى عمیق و گوناگونى است.

تفسیر نمونه ج : 27ص : 289.

http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=8673&t=article


** تنظیم و اصلاح و مختصری اضافات : توسط استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی 




تاریخ : یکشنبه 95/8/9 | 6:45 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

هرکسی و قومی مسؤل عواقب اعمالِ بدخوداست(درمحضرقرآن کریم)

نتیجه تصویری برای خشم وعذاب الهی

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا



** هرکسی و قومی مسؤل عواقب اعمالِ بدخود است



وَ ما اَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ و یَعْفوا عَنْ کثیرٍ.


هر مصیبت و بلائی  که به شما میرسد( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید ، و  خداوند بسیاری از معاصی و گناهان و لغزش ها را نیز عفو می کند!  و عقابی نمی نماید.
( سوره شوری، آیه30)

انسان گاهی به عِلَل مختلف از جمله جهل ونادانی و  خودخواهی و ضعف ایمان و سستی اعتقاد و عُقده داشتن و نقص شخصیتی و .... دچار معاصی و گناهان و  خطاها و اشتباهات و انحرافات و بی راهه رفتن ها و آلودگی به فساد و فحشاء و منکرات و...  می شود و با دست خود برای خود نِقمت و بدبختی و فلاکت و گرفتاری و... درست می کند. قرآن کریم در آیه 30 از سوره شُوری می فرماید :   هرمصیبت و بدبختی و گرفتاری و ...که به شما می رسد (نوعا)  از ناحیه اعمال زشت خودتان  (که با  اختیار و اراده همراه است) می باشد  و کسی نمی تواند از خود سلبِ مسولییت نماید و  بدبختی و بیچارگی و فلاکت و مصیبت خود را به گردن دیگران و ...  بیندازد و خود را مُبرّا  و بی تقصیر جلوه دهد . بیشتر نکبت ها و بلایا ومصایب آسمانی و زمینی که دامنگیر افراد و یا اقوام و ملت ها شده و یا می شود به جهت عصیان ها و طغیانگری ها و  نافرمانی های آنها می باشد .  چه بسیار اقوامی که به جهت اختلافات و  سرپیچی و گستاخی نسبت به انبیاء
(عَلَیهِمُ السَّلامُ ) و نافرمانی پروردگار مشمول مصیبت و بلاء و قهر و خشم و عذاب الهی شدند که سرگذشت شوم برخی ار آنها در قرآن کریم آمده است . خداوند رَئوف و رحیم و مهربان ، اصل را بر رحمت و عفو و بخشش بندگانش گذاشته است و درسوره اعراف آیه 156 چنین فرموده است  :  وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ء یعنی رحمت واسعه من همه چیز را فراگرفته است ولی با این وجود در قبال جهالت ها و نادانی ها و  گستاخی ها و نافرمانی ها  و کجروی ها و انحرافات و خلافکاری های انسان ها ، بلاها و مصائبی را براساس حکمت خود مقرّر فرموده است که در واقع  بازخُورد و نتیجه اعمال سوء آنها می باشد . اگر خدای ناکرده در جامعه ای ظلم و بی عدالتی و جنایت و دزدی و قتل  و فساد و دشمنی و اختلاف و تفرقه و سرپیچی از بزرگان و رهبران  دینی باشد چنین جامعه ممکن است در معرض خشم و غضب الهی قرار گیرد .   مصائب و مشکلات و بلاها  گاهی جنبه عقوبتی و کیفری و عذاب دارد  مثل عذاب هایی که در قرآن کریم برای امثال قوم  موسی و  عاد و ثمود و سَبأ و ... ذکر شده است و در رابطه با بلاهایی که برای  قوم موسی (عَلَیهِ السَّلامُ )  و فرعونیان نازل شده  در سوره اعراف آیه 133 چنین آمده است  : فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ .  « سپس ( بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم: ) طوفان و ملخ و آفت گیاهی و قورباغه ها و خون را- که نشانه هایی از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم ( ولی باز بیدار نشدند ، و ) تکبر ورزیدند ، و آنها جمعیّت گنهکاری بودند! »   و گاهی جنبه آزمایش و امتحان می باشد و گاهی نیز  برای ترفیع درجه است و گاهی برای تطهیر و پاک شدن از معاصی و گناهان است . شاعر ناموَر جلال الدین رومی چه زیبا گفت : 

این بلای دوست تطهیر شماست
علم او    بالای    تدبیر شماست
و گاهی این مصائب و بلایا جنبه فردی دارد و گاهی جنبه عمومی و گروهی  که در قرآن کریم به آن ها اشاره شده است . اگر دچار مصیبت و  گرفتاری و مشکلی شدیم و با محاسبه دقیق معلوم شد که به جهت عصیان و گناه نبوده  در این صورت این گرفتاری  و مصیبت وارده یک نوع آزمایش و امتحان الهی است که اگر صبر و شکیبایی نماییم موجب پاداش و ارتقاء درجه و سبب تقرّب به پیشگاه پروردگار می باشد.  در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین  وارد شده که فرمود  : إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَةٌ . مصایب و مشکلات برای ستمگران و طغیانگران تأدیب و تنبیه وعذاب و برای مؤمنین آزمایش و امتحان و برای پیامبران  (عَلَیهِمُ السَّلامُ )  ترفیع درجه و برای اولیاء کرامت و منزلت می باشد . (بحار الأنوار،چاپ بیروت،ج 78، ص 198)

آدمی دارای عقل و اراده و تفکر و فکر است و وقتی در مَعرض فساد و گناه و معصیت و انحراف و .... قرار گرفت باید از عقل و اراده و قدرتِ فکر خود استفاده کند تا در دام  آلودگی ها و انحرافات و فساد ها قرار نگیرد. پس قبل از اینکه  عقل و اراده و فکر ما آسیب ببیند باید حواسمان باشد و متوجه خطرات و انحرافات و فساد ها و دام های خطرناک و خانمان برانداز باشیم و به قول سعدی شیرین سخن : علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. متاسفانه عده ای به جهت عوامل مختلف خود را گرفتار بدبختی و شقاوت ها و مصیبت ها وفساد ها می کنند و بعد می گویند دیگر کاری از ما ساخته نیست و ما همین هستیم و بس  و دیگر اختیاری نداریم و نمی توانیم تغییر کنیم و برگردیم. یقینا این گفتارها و پندارها غلط و نادرست است و انسان در سایه عقل و فکر و اراده و توکل و ایمان می تواند بسیاری از غیر ممکن های تصوری و پنداری را ممکن سازد .  البته اگر کسی تمام راه های نجات و سعادت و خوشبختی  را برخود ببندد و تصمیم بر  برگشت نگیرد هرگز نجات پیدا نمی کند و مُدام در دره سقوط و هلاکت قرار دارد . طبق آیه 30 از سوره شُوری (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ  )ٍ ، انسان ها مسؤل اعمال و کردار خود هستند و اگر به جهت خلافکاری و عصیان  و ارتکاب فساد و خلاف دچار بلاء و بدبختی شدند  بدانند که این مصیبت ها و نِقمت ها و بیچارگی ها و ذلت ها  به سوء اختیار خودشان  بوده است . توجه شود که مراد از(کُمْ) در (ما أَصابَکُمْ) یعنی شما گنهکاران و خلافکاران .  و مراد از (أَیْدیکُمْ) یعنی به اختیار و اراده و قدرت شما ودر مجموع معنای آیه چنین است : هر مصیبت و بلاء و گرفتاری و آسیبی  که به شما میرسد ( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید . اگر کسی بواسطه شراب خواری و یا قماربازی و یا  دزدی و قتل و زنا و فحشاء و یا مواد مخدر و... دچار فلاکت و بدبختی و بیچارگی شد  مقصّر اصلی خودش است (فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ) و باید خودش را مسؤل عواقب شوم اعمال ننگینش بداند .

این عمل های چو مار و کَژدُمت

مار و  کَژدُم  گردد  و گیرد دُمت

                               «جلال الدین رومی»

هیچکس نمی تواند ادعا کند که اختیار و اراده ای نداشته است . انسان ها با عقل و اراده و تفکر وتوکل به خدای بزرگ می توانند بهترین سرنوشت را برای خود رقم بزنند و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت را برای خود فراهم سازند . اگر کسی دچار اعتیاد به مواد مخدر با انواع واقسامش  و یا دچار مفسده دیگر شد تا زمانی که عقل و فکرش کار می کند باید با توکل برخدا تصمیم بر نجات ورهایی خود بگیرد و ناامید نشود و اگر خدای ناکرده آلودگی او طوری باشد که دیگر عقل و فکر واراده ای ندارد و همانند آدم های مست و بی عقل باشند که ممکن است هر جنایتی را مرتکب شوند در این صورت باید خانواده و دیگران  او را کنترل کنند و  دست و پایش را ببندند و به مراکز درمانی تحویل دهند تا مردم و خانواده اش از خطرات او در امان باشند و بعد از علاج و درمان و برگشت عقل و اراده و فکر ، راه صلاح و فلاح و سعادت و عزت و خوشبختی را دنبال نماید . در هرصورت تا زمانی که عقل و اراده و فکر آدمی زایل نشده می تواند به کمک تعقل و تفکر و تصمیم و اراده و توکل به قدرت بی پایان الهی  آینده خوبی را برای خود رقم بزند و خود را از منجلاب خلافکاری ها و سرنوشت شوم بَرَهاند . البته باید توجه شود که وقتی  کسی با اختیار خود ، خویش را به مرحله ای از بدبختی و بیچارگی و فلاکت رساند که عقل و اراده و تفکرش زایل گردد نمی توان گفت که او دیگر هیچ مسولیتی ندارد و بی تقصیر است و جرم وکیفر و عِقاب ندارد بلکه در دنیا و آخرت نیز مسؤل و معاقَب است. اگر کسی را کشته و یا خسارتی به کسی وارد کرده به پایش نوشته می شود و باید پاسخگو باشد و حساب پس بدهد  چون چنین فردی اگرچه الآن در چنین فرضی اختیاری از خود ندارد ولی قبلا دارای عقل و علم و اراده بوده و با علم و اختیار و اراده وارد عملی شده که الآن  مَسلُوبُ الأِختیار شده است و به اصطلاح ( اَلأمتِناعُ بِالأِختِیارِ لایُنافِی الأِختِیارَ ) یعنی کسی که با اختیار پیشین خود  اقدام به کار وعملی کند که اختیار از او ممتنع و سلب گردد و به مرحله اضطرار و بی اختیاری برسد ، این امتناع و سلب اختیار منافاتی با اختیارش ندارد چون از پیش دارای علم اراده واختیار بوده است و چنین فردی در قبال عملش مورد سؤال و مؤاخذه قرار می گیرد و نمی تواند بگوید که من الآن اختیاری ندارم و مضطر هستم و حساب و کتابی ندارم .  این قاعده  ، معروف است به  (قاعده  اَلأِمتِناع )  که در فقه و اصول و حقوق و کلام  کاربُرد دارد .  علماء علم اصول ( اصولیون) می گویند  اگر اساس و ریشه اضطرار و ممتنع بودن  و سلبِ اختیارِ  شخصِ مکلف،  به سوء اختیار خودش باشد، این امر موجب معذوریتش نمی‌گردد و شرعا و عقلا مسؤل است .  کسی که با علم و آگاهی و اختیارِ خودش شراب خورده و مست شده  و بی اختیار گشته و کسی را بکُشد چنین فردی  در قبال این عمل زشت مسؤل است .   البته در دنیا تا زمانی که عقلش زایل باشد در حین زوال عقل احکامی بر او مترتب نمی شود و خسارتی که در حین زوال عقل و اراده  ببار آورده طبق ضوابط و مبناهای شرعی یا به عهده عاقِله ( بستگانِ ذکورِ نَسَبی با شرایطی که در فقه مُقرّر است) و یا به عهده بیت المال  است  واگر روزی عقلش برگشت باید خودش عهده دار خسارت باشد چون قبل از زوال عقل با اختیار خود شراب خورده و یا روانگردان(شیشه و مانند آن ) مصرف کرده و بعد دچار زوال عقل و اراده شده است. بطور کلی هر خیر و شری که به انسان می رسد از ناحیه خودش و به اختیار و اراده خودش است و هیچکس نمی تواند از خودش سلب مسؤلیت نماید

(وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ  .
هر مصیبت و بلائی  که به شما میرسد( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید .  سوره شوری آیه 30)ٍ


 این جهان کوه است و فعل ما ندا

سوی   ما آید    نداها    را     صدا

                               « جلال الدین رومی»

ازمکافات عمل  غافل  مشو

گندم از گندم بروید جو ز جو


سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

هیجدهم شهریور 1395 ه.ش

ششم ذِی الحجه 1437 ه.ق


**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 




تاریخ : جمعه 95/6/19 | 6:46 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

تفسیرآیه 58 ازسوره نساء(اهمیت امانت و قضاوت)درمحضرقرآن کریم

***نسیم معرفت***


**تفسیرآیه 58 ازسوره نساء(اهمیت امانت و قضاوت)


إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً(آیه 58 از سوره نساء) .

خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید و هنگامى که میان مردم داورى مى‏کنید از روى عدالت داورى کنید ، خداوند پند و اندرزهاى خوبى به شما مى‏دهد ، خداوند شنوا و بیناست.


شان نزول:

در تفسیر مجمع البیان و بعضى دیگر از تفاسیر اسلامى نقل شده که این آیه زمانى نازل گردید که پیامبر   (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  با پیروزى کامل وارد شهر مکه گردید ، عُثمان بن طلحه را که کلیددار خانه کعبه بود احضار کرد و کلید را از او گرفت ، تا درون خانه کعبه را از لَوث وجود بتها پاک سازد ، عباس عموى پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  پس از انجام این مقصود تقاضا کرد که پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) با تحویل کلید خانه خدا به او ، مقام کلیددارى بَیتُ الله که در میان عرب یک مقام برجسته و شامخ بود ، به او سپرده شود ( گویا عباس میل داشت از نفوذ اجتماعى و سیاسى برادرزاده خود به نفع شخص خویش استفاده کند ) ولى پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  بر خلاف این تقاضا پس از تطهیر خانه کعبه از لَوث بتها درِ خانه را بست و کلید را به عُثمان بن طلحه تحویل داد ،  و  آیه مورد بحث را تلاوت مى‏ نمود :  إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی‏ أَهْلِها ... و  این در حالی بود که هنوز «عثمان بن طلحه » مسلمان نشده بود.


دو قانون مهم اسلامى


آیه فوق گرچه همانند بسیارى از آیات در مورد خاصى نازل شده ولى بدیهى است یک حکم عمومى و همگانى از آن استفاده مى‏شود ، و صریحا مى‏گوید : خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آنها بدهید. (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی‏ أَهْلِها ....)  روشن است امانت معنى وسیعى دارد و هر گونه سرمایه مادى و معنوى را شامل مى‏شود و هر مسلمانى طبق صریح این آیه وظیفه دارد که در هیچ امانتى نسبت به هیچکس ( بدون استثناء ) خیانت نکند ، خواه صاحب امانت ، مسلمان باشد یا غیر مسلمان ، و این در واقع یکى از مواد اعلامیه حقوق بشر در اسلام است که تمام انسان‏ها در برابر آن یکسانند ، قابل توجه اینکه در شان نزول فوق ، امانت تنها یک امانت مادى نبود و طرف آن هم یکنفر مشرک بود . 

در قسمت دوم آیه ، اشاره به دستور مهم دیگرى شده و آن مسئله عدالت در حکومت و قضاوت است. آیه مى‏گوید خداوند نیز به شما فرمان داده که به هنگامى که میان مردم قضاوت و حکومت مى‏کنید ، از روى عدالت حکم کنید وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ ...  سپس براى تاکید این دو فرمان مهم میگوید : خداوند پند و اندرزهاى خوبى بشما میدهد ( إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ) باز تاکید مى‏کند و مى‏گوید : در هر حال خدا مراقب اعمال شما است ، هم سخنان شما را مى‏ شنود و هم کارهاى شما را مى‏بیند ( إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً)  این قانون نیز ، یک قانون کلى و عمومى است و هر نوع داورى و حکومت را چه در امور بزرگ و چه در امور کوچک بوده باشد شامل مى‏شود ، تا آنجا که در احادیث اسلامى مى‏خوانیم : روزى دو کودک خردسال ، هر کدام خطى نوشته بود ، و براى داورى در میان آنها و انتخاب بهترین خط به حضور امام حسن (علیه‏ السلام‏) رسیدند ، على (علیه ‏السلام‏) که ناظر این صحنه بود فورا به فرزندش گفت : یَا بُنَیَّ اُنْظُر کَیْفَ تَحْکُمُ فَإنَّ هذا حُکْمٌ وَالله ُسائِلُکَ عَنْهُ یَوْمَ القِیامَةِ  ( تفسیر مجمع البیان جلد 1 ذیل آیه 58 از سوره نساء )  فرزندم ! درست دقت کن ، چگونه داورى مى‏کنى ، زیرا این خود یک نوع قضاوت است و خداوند در روز قیامت در باره آن از تو سؤال میکند !  این دو قانون مهم اسلامى ( حفظ امانت و عدالت در حکومت ) زیربناى یک جامعه سالم انسانى است و هیچ جامع ه‏اى خواه مادى یا الهى بدون اجراى این دو اصل ، سامان نمى‏ یابد .

اصل اول مى‏گوید : اموال ، ثروتها ، پستها ، مسئولیتها ، سرمایه ‏هاى انسانى ، فرهنگها و میراث هاى تاریخى ، همه امانتهاى الهى هستند که بدست افراد مختلف در اجتماع سپرده مى‏شود ، و همه موظفند که در حفظ این امانات و تسلیم کردن آن به - صاحبان اصلى آن بکوشند ، و به هیچ وجه در این امانتها خیانت نشود . از طرفى همیشه در اجتماعات ، برخوردها و تضادها و اصطکاکِ منافع وجود دارد که باید با حکومت عادلانه ، حل و فصل شود تا هر گونه تبعیض و امتیاز نابجا و ظلم و ستم از جامعه برچیده شود.

 

همانطور که در بالا گفته شد ، امانت منحصر به اموالى که مردم به یکدیگر مى‏ سپارند نیست ، بلکه دانشمندان نیز در جامعه امانت‏دارانى هستند که موظفند حقایق را کتمان نکنند ، حتى فرزندان انسان امانتهاى الهى هستند که اگر در تعلیم و تربیت آنان کوتاهى شود ، خیانت در امانت شده ، و از آن بالاتر وجود و هستى خودِ انسان و تمام نیروهائى که خدا به او داده است امانت پروردگارند که انسان موظف است در حفظ آنها بکوشد ، در حفظ سلامتِ جسم و سلامتِ روح و نیروى سرشار جوانى و فکر و اندیشه کوتاهى نکند و لذا نمى ‏تواند دست به انتحار  و خود کشی و یا ضرر به - خویشتن بزند ، حتى از بعضى از احادیث اسلامى استفاده مى‏شود که علوم و اسرار و ودایعِ امامت که هر امامى باید به امام بعد بسپارد در آیه فوق داخل است ( و جز امانت ها محسوب می گردند ).

قابل توجه اینکه در آیه فوق ، مسئله اداى امانت ، بر عدالت ، مقدم داشته شده ، این موضوع شاید به خاطر آن است که مسئله عدالت در داورى ، همیشه در برابر خیانت لازم مى‏شود ، زیرا اصل و اساس این است که همه مردم امین باشند ، ولى اگر فرد یا افرادى از این اصل منحرف شدند نوبت به عدالت مى‏رسد که آنها را به وظیفه خود آشنا سازد.


اهمیت امانت و عدالت در اسلام


در منابع اسلامى به قدرى در باره این موضوع تاکید شده که در مورد سایر احکام کمتر دیده مى‏شود :


1 -از امام صادق (علیه ‏السلام‏) نقل شده که فرمود : «لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْ‌ءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ‌»[تفسیر نورالثقلین ، ج 1، ص 496، اصول کافى ج 2، ص 105 حدیث 13] : ( تنها ) نگاه به رکوع و سجود طولانى افراد نکنید ، زیرا ممکن است عادتى براى آنها شده باشد که از ترک آن ناراحت شوند ، ولى نگاه به راستگوئى در سخن و اداء امانت آنها کنید.


2 -در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه ‏السلام‏) نقل شده که فرمود : اگر على (علیه ‏السلام‏) آن همه مقام در نزد پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) پیدا کرد به خاطر راستگوئى در سخن و اداء امانت بود .


3 -در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه ‏السلام‏) نیز نقل شده که به یکى از دوستان خود فرمود : اِنَّ ضارِبَ عَلِىٌّ بِالسَّیْفِ وَ قاتِلَه لَوْ اِئْتَمَنَنِى وَ اسْتَنْصَحَنِى وَ اسْتَشارَنِى، ثُمَّ قَبِلتُ ذلِکَ مِنْهُ، لاَدَّیْتُ اِلَیْهِ الاَْمانَةَ [مجموعه وَرّام، جلد 1، صفحه 20.]: اگر قاتل علىّ (علیه‏ السلام‏) امانتى پیش من مى‏ گذاشت و یا از من نصیحتى مى‏خواست و یا با من مشورتى مى‏کرد و من آمادگى خود را براى این امور اعلام مى‏داشتم ، قطعا حق امانت را ادا مى‏ نمودم.


4 -در روایاتى که در منابع شیعه و اهل تسنن از پیغمبر گرامى اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نقل شده این گفتار بزرگ مى ‏درخشد : آیَةُ الْمُنَافِقِ ثَلاثٌ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ ، وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ: نشانه منافق سه چیز است دروغگوئى ، پیمان ‏شکنى ، و خیانت در امانت.  ( نهج الفصاحه ص2 حدیث 7 -صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح 89 -  الترغیب و الترهیب : 4 / 9 / 13.)


5 -پیغمبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به على (علیه ‏السلام‏) فرمود : هنگامى که طرفینِ نزاع نزد تو مى‏ آیند حتى در نگاه کردن به آن دو ، و مقدار و چگونگى سخنان که به آنها مى‏گوئى ، مساوات و عدالت و برابری را رعایت کن ( سَوِّ بَینَ الخَصمَینِ فِى لَحظِکَ وَ لَفظِکَ).

6- [ در مورد شش نفر از پیامبران بزرگ الهى جمله «اِنِّى لَکُمْ رَسُولٌ اَمِینٌ» من براى شما فرستاده امینى هستم» در آیات قرآن  آمده است :   1- نوح  (شعراء ـ 107)  2- هود (شعراءـ 125)  3- صالح (شعراء ـ 143)  4-  لوط (شعراء ـ 162)  5- شُعَیب (شعراء ـ 178)  6-  موسى (دخان ـ 18)  و  این  نشان از اهمیت مسئله امانت و امانتداریمی باشد که در کنار امر رسالت قرار گرفته است، و بدون آن هرگز اعتماد امت ها به رسولان و پیامبران جلب نمى شود.]  

7- در حدیثى از رسول خدا  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) خطاب به على(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «یا اَبَالْحَسَنِ اَدِّ الاَمانَةَ اِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ فِى ما قَلَّ وَجَلَّ حَتّى فِى الخَیْطِ وَ الَْمخِیطِ : اى ابوالحسن! امانت را چه مربوط به شخص نیکوکار باشد یا بدکار، چه کم باشد چه زیاد به صاحبش برسان، حتى اگر نخ و سوزن باشد .  ( بحارالانوار، جلد 74، صفحه 273.)

8-   پیامبر اکرم  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)    فرمود:  «لا اِیْمانَ لِمَنْ لا اَمانَةَ لَهُ : کسى که امانت را رعایت نمى کند ایمان ندارد .( بحارالانوار، جلد 74، صفحه 273.)

9-  امام سجاد(علیه السلام) در باره اهمیت امانت  تعبیر عجیبى دارد. به شیعیانش  فرمود: «عَلَیْکُمْ بِاداءِ الاَْمانَةِ فَوالَّذِى بَعَثَ مُحَمّداً  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  بِالحَقِّ نَبِیّاً لَوْ اَنَّ قاتِلَ اَبِىَ الْحُسَیْنِ ابْنِ عَلِىٌّ(علیهما السلام) اَئْتَمَنَنِى عَلَى السَّیْفِ الَّذِى قَتَلَهُ بِهِ لاََدَّیْتُهُ اِلَیْهِ : به شما باد به اداء امانت، سوگند به آن کس که محمد  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را به حق پیامبرِ خویش قرار داد، اگر قاتل پدرم حسین(علیه السلام)شمشیرى را که با آن پدرم را شهید کرد نزد من امانت مى سپُرد (و من امانت او را قبول مى کردم) در امانتش خیانت نمى نمودم»  ( بحارالانوار، جلد 72، صفحه 114، حدیث 3. )

10-  على(علیه السلام) در باره  امانت فرمود :  «اَلاَْمانَةُ تَجُرُّ الرِّزْقَ وَ الْخِیانَةُ تَجُرَّ الْفَقْرَ : امانت رزق و روزى مى آورد، و خیانت مایه فقر است».  (بحار، جلد 78، صفحه 60.)

11-  وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ .    و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می کنند(سوره مؤمنون آیه 8 و نیز سوره معارج آیه 32)


تفسیر نمونه ج : 3ص : 430 .


** تنظیم و اصلاح و مختصری اضافات : توسط استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی 


http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=8236&t=article




تاریخ : یکشنبه 95/5/31 | 9:3 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر


  • paper | عصر آدینه | فروش بک لینک ارزان
  • بک لینک با کیفیت | خرید Backlinks