استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی - در محضر قرآن کریم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تفسیر سوره کهف بر اساسِ«اَلمیزان»+قسمت پنجم+آیت الله سعادت میرقد

Related image

***نسیم معرفت***


تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت پنجم

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

......    .....     ......    .....


* وَ قیلَ: اَلمُرادُ بِالقَیِّمِ ، اَلمُستَقیمُ ، اَلمُعتَدِلُ الَّذِی لا أِفراطَ فِیهِ وَ لا تَفریطَ ، و َ قیلَ : اَلقَیِّمُ ، اَلمُدَبِّرُ لِسائِرِ الکُتُبِ السَّماوِیَّةِ یُصَدِّقُها وَ یَحفَظُها وَ یَنسَخُ شَرائِعَها وَ تَعقیبُ الکَلِمَةِ بِقَولِهِ : "لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ..." «إِلَخ » یُؤَیِّدُ ما قَدَّمناهُ.

3-و اما تفسیر سوم برای(قَیِّمًا) آن است که بعضى گفته اند: مقصود از «قَیِّم» در آیه شریفه ( قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ.. )، به معنای مستقیم است و کلمه مستقیم هم به معنای معتدل می باشد که افراط و تفریط در آن وجود ندارد. یعنی قرآن کریم مستقیم و معتدل است و هیچگونه افراط و تفریطی در آن وجود ندارد  4و اما تفسیر چهارم برای(قَیِّمًا) آن است که بعضى دیگر گفته اند: قَیِّم، به معناى آن است که قرآن کریم  مدبِّرِ و تدبیر کننده سایرِ کتابهاى آسمانى است یعنى کتابهای آسمانی[ از قبیل تورات موسی (ع) و انجیلِ عیسی (ع) و زبورِ داود (ع) و صُحُفِ ابراهیم (ع) ] را از جهت اصولِ کلی و معارف الهی مثل اصل توحید و معاد و نبوت و عصمت و ...  تصدیق و حفظ نموده و  شرایع  و منهاج ها و  احکام  و فروعاتِ عملی مربوط به ادیان پیشین را که مخصوص اُمّت های گذشته بود نسخ مى کند. و اینکه خداوند به دنبال کلمه (قَیِّمًا) فرمود: ("لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ...") مؤیِّدِ آن معنایى است که  جلوتر در (تفسیر سوم و چهارم) ذکر کردیم. یعنی قرآن کریم مستقیم و معتدل است و هیچگونه افراط و تفریطی در آن وجود ندارد و  قَیِّم و مدبِر کُتُبِ آسمانی دیگر است . مؤیِّد بودن این جمله ("لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ...")  برای معنایی که قبلا تحت عنوان تفسیر سوم و چهارم برای (قَیِّمًا) ذکر کردیم  چنین است که  اگر قرآن کریم خودش ‍ مستقیم و معتدل و براى غیر خودش  نیز قَیِّم و مُدبِّر نبود نمى توانست ویژگی انذار و بشارت  را داشته باشد و این مطلب که گفته شد، واضح و روشن است.(... اِذ لَولا اِستِقامَتُهُ فِی نَفسِهِ وَ قَیمُومَتُهُ عَلی غَیرِهِ لَم یَستَقِم اِنذارُُ وَ لاتَبشیرُُ وَ هُوَ ظاهِرُُ)


* قَولُهُ تَعالَى: "لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا" اَلآیةَ . أَی : لِیُنْذِرَ الکافِرینَ عَذاباََ شَدیداََ صادِراََ مِن عِندِ اللهِ کَذا قِیلَ وَ الظّاهِرُ بِقَرینَةِ تَقییدِ المُؤمِنینَ المُبَشَّرینَ بِقَولِهِ: "الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ" إِنَّ التَّقدیرَ «لِیُنْذِرَ الَّذینَ لایَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ» أَعَمُّ مِمَّن لا یُؤمِنُ أصلا أَو یُؤمِنُ وَ یَفسُقُ فِی عَمَلِهِ. وَ الجُملَةُ عَلى أَیِّ حالِِ بَیانُُ لِتنزیلِهِ الکِتابَ عَلى عَبدِهِ مُستَقیماََ قَیِّماََ اِذ لَولا اِستِقامَتُهُ فِی نَفسِهِ وَ قَیمُومَتُهُ عَلی غَیرِهِ لَم یَستَقِم اِنذارُُ وَ لاتَبشیرُُ وَ هُوَ ظاهِرُُ .  وَ المُرادُ بِالأَجرِ الحَسَنِ : اَلجَنَّةُ بِقَرینَةِ قَولِهِ فِی الآیَةِ التّالِیَةِ: «مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا» وَ المَعنى ظاهِرُُ.

 بعضى از مفسِّرین این آیه شریفه (لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ... )  را چنین معنا کرده اند : [خداوند متعال کتاب (قرآن کریم)  را قَیِّم و تأمین کننده جمیع مصالح بندگان و مردم قرار داد ] تا کافران را از عذابى سخت و شدید که از ناحیه خدا صادر مى شود ، انذار نماید و بترساند ، ولى ظاهر آیه به قرینه اینکه کلمه «اَلْمُؤْمِنِینَ+اَلمُبَشَّرینَ» به جمله «الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ. (مؤمنین بشارت داده شده کسانی هستند  که عمل صالح مى کنند)  مقید و تقیید شده  آن است که  تقدیر  آیه  چنین باشد : «لِیُنْذِرَ الَّذینَ لایَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ» یعنی  تا بترساند کسانى را که عمل صالح نمى کنند  اعمّ از اینکه آنهایی که عمل صالح انجام نمی دهند  اصلا ایمان نیاورند و یا اگر ایمان آورند  در عمل و رفتارشان  آلوده به فسق و فساد و تباهی هستند . به هر حال، جمله «لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ...  » بیانگر آن است که خداوند متعال  کتابِ قرآن را  که مستقیم و اُستوار و قَیِّم و پابرجا است بر بنده اش (حضرت محمد مصطفی «صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ») نازل فرمود زیرا  که  اگر قرآن کریم خودش ‍ مستقیم و مُعتدل و استوار و براى غیر خودش  نیز قَیِّم و مُدبِّر نبود نمى توانست ویژگی انذار و بشارت  را داشته باشد و این مطلب که گفته شد ، واضح و روشن است.  و مراد از (اَجرِ حَسَن و پاداش نیکو)  بهشت می باشد به قرینه قول و سخن خداوند در آیه بعدی که  فرمود: «مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا» و معناى آیه روشن است. (همان بهشت بَرین و بالا که مؤمنین بشارت داده شده جاودانه در آن خواهند ماند.)


* قَولُهُ تَعالى: " وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا " وَ هُم عامَّةُ الوَثَنِیّینَ القائِلینَ بِأَنَّ المَلائِکَةَ أَبناءُُ أَو بَناتُُ لَهُ وَ رُبَما قالُوا بِذلِکَ فِی الجِنِّ وَ المُصلِحینَ مِنَ البَشَرِ وَ النَّصارَى القائِلینَ بِأَنَّ المَسیحَ ابنَ اللهِ وَ قَد نَسَبَ القُرآنُ إِلَى الیَهُودِ أَنَّهُم قالُوا : عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ (سوره توبه آیه 30) .

قول خداوندِ متعال که فرمود : (وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا . ) مقصود از کسانی که گفتند «خداوند برای خود فرزندی یا فرزندانی اتخاذ کرده است» چند احتمال در رابطه با «این کسان»(الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا) وجود دارد : 1- ممکن است که مقصود از «این کسان» ، عمومِ بت پرستان و مشرکانی باشند که قائل و معتقد بودند که ملائکه پسران یا دختران خدا هستند و چه بسا که همین بت پرستان و مشرکان در باره جن و مُصلِحین از بشر نیز چنین اعتقادى داشته اند که مَعاذَالله آنها (جن و مُصلِحین از بشر) فرزندان خدا می باشند  2- و نیز ممکن است مقصود از «این کسان» ، نصارى و مسیحیان باشند که مسیح را پسر خدا مى دانستند . 3-  و ممکن است مراد از «این کسان» ، یهود باشند و قرآن کریم  هم به یهود نسبت داده  است که آنها یعنی یهودی ها  گفتند عُزَیر پسر خدا است . عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ (سوره توبه آیه 30). پس در رابطه با جمله (الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ) همه این سه احتمال محتمل است .

 

... ....  ادامه دارد ........

*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+قسمت اول +کلیک کنید

** تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی+استاد سعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه (http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15095)

 
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت اول

  
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.+باترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت دوم


*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان»+قسمت سوم+نسیم معرفت+با ترجمه و شرح مختصر آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان»+قسمت چهارم+نسیم معرفت+با ترجمه و توضیح استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی





تاریخ : پنج شنبه 97/9/22 | 10:44 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان»+قسمت چهارم+درمحض


Related image

***نسیم معرفت***

 

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت چهارم

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

.....................   ......................

* وَ القَیِّمُ هُوَ الَّذِی یَقُومُ بِمَصلَحَةِ الشَّیءِ وَ تَدبیرِ أَمرِهِ کَقَیِّمِ الدّارِ وَ هُوَ القائِم ُ بِمَصالِحِها وَ یُرجَعُ إِلَیهِ فِی أُمُورِها، وَ الکِتابُ إِنَّما یَکُونُ قَیِّماََ بِما یَشتَمِلُ عَلَیهِ  مِنَ المَعانِی، وَ الَّذِی یَتَضَمَّنُهُ القُرآنُ هُوَ الأِعتِقادُ الحَقِّ وَ العَمَلُ الصّالِحُ کَما قالَ تَعالى: "یَهْدی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی‏ طَریقٍ مُسْتَقیمٍ": اَلأَحقاف: 30، وَ هذا هُوَ الدّینُ وَ قَد وَصَفَ تَعالى دِینَهُ فِی مَواضِعَ مِن کِتابِهِ بِأَنَّهُ قَیِّمُُ قالَ: "فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ": اَلرُّوم: 43 وَ عَلى هذا فَتَوصیفُ الکِتابِ بِالقَیِّمِ لِما یَتَضَمَّنُهُ مِنَ الدِّینِ القَیِّمِ عَلى مَصالِحِ العالَمِ الإِنسانِی فِی دُنیاهُم وش أُخراهُم.                    

کلمه (قَیِّم) در آیه شریفه ( قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ... ) به معناى کسى است که قیام می کند و عهده دار می شود برای تأمین مصلحت چیزى  و به تدبیر اُمور آن می پردازد .(مَصلَحت در لغت به معانی مختلفی آمده است: مَصلحت یعنی : صلاح .فائده .سود. بهره . منفعت) مانند  کسی که قَیِّم و عهده دارخانه و منزل است که قائم به مصالح خانه است و اهل خانه  در امور خانه به او مراجعه مى کنند. و قَیِّم بودن کتابِ قرآن بواسطه آن است که مشتمل و دربردارنده  مضامین و معانی است که درهدایت و سعادت دُنیوی و اُخروی انسان و جامعه بشری مؤثِّر می باشند . و آن چیزی که قرآن کریم جهت هدایت و سعادت بشریت مُتضمّن آن است عبارت است از : 1- اعتقادِ حق و راستین  2-  عمل صالح و نیکو . همچنانکه خداوند متعال درآیه 30 از سوره اَحقاف درباره قرآن کریم چنین مى فرماید : ( یَهْدی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی‏ طَریقٍ مُسْتَقیمٍ. یعنی قرآن همه بشریت و انسان ها را به سوی حقّ و راه راست هدایت  و دعوت می کند. ) و  قَیِّم بودن دینِ اسلام در واقع  همان اِعتقادِ حق و راستین و عمل صالح است و به عبارت دیگر دینِ صحیحِ اسلام هم همینطور است یعنی قَیِّم به معنای مذکور می باشد و خداوند متعال در مواضع و مواردی ازکتابش (قرآن کریم) دینش (اسلام) را مُتّصف به قَیِّم بودن نموده است . یعنی اسلام دینِ اُستوار و مستقیم و قَیِّم و بپادارنده ارزش هاست . خداوندِ سبحان در آیه 43 از سوره روم  فرمود: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ . روی خود را بسوی آیین مستقیم و پایدار و استوار متوجه نما و با تمام وجود به سَمتِ دین باش ). برای(قَیِّمًا) در آیه( قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ... ) چهار تفسیر شده است: 1 تفسیر اول آن است که وصفِ قَیِّم در اصل مربوط به دین است و سپس به اعتبار آن ، وصف قرآن است  یعنی چون قرآن کریم متضمن دینِ قَیِّم است لذا متصف به قیمومیت شده است. وصف قیمومیت و قیِّم بودن دین در ابتدا و بالأَصاله برای دین است و سپس بواسطه آن  قرآن نیز متصف به قیِّم می شود  و به عبارت دیگر  توصیف کتاب(قرآن کریم) به وصف قیمومت به خاطر این است که خودِ قرآن کریم متضمّن و دربردارنده دینِ قَیِّم (یعنی اسلام) مى باشد دینى که قائم به مصالح عالَمِ بشرى در دنیا و آخرت  است .


* وَ رُبَما عَکَسَ الأَمرُ فَأُخِذَ القَیمُومَةُ وَصفاََ لِلکِتابِ ثُمَّ لِلدّینِ مِن جَهَتِهِ کَما فِی قَولِهِ تَعالى: " وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ: اَلبَیّنَة : 5 . فَالظّاهِرُ أنَّ مَعناهُ :  « وَ ذالِکَ» دِینُ الکُتُبِ القَیِّمَةِ وَ هُوَ نَوعُ تَجَوُّزِِ.

2- و اما تفسیر دوم برای(قَیِّمًا) آن است که چه بسا معنای کلمه (قَیِّم) در آیه شریفه ( قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ...) بر عکس آن امر و معنا و مطلبی باشد که در بالا ذکر شده است یعنی قیمومیت و قَیِّم بودن ، نخست به عنوان وصف برای کتاب اخذ و اعتبار شده باشد و سپس چون کتاب یعنی قرآن کریم  قیّم است پس دین هم  قیِّم باشد  و به عبارت دیگر  بعضی از مفسرین  قضیه را برعکس معنا کرده و گفته اند: قیمومیّت، اول وصف کتاب و سپس وصف دین است .(در حالی که در عبارتِ پیشین آمده بود که قرآن کریم چون متضمن دینِ قَیِّم است لذا متصف به قیمومیت شده است و وصف قیمومیت و قیِّم بودن دین در ابتدا و بالأَصاله برای دین است و سپس بواسطه آن  قرآن نیز متصف به قیِّم و قیمومیّت می شود ) و در آیه 5 از سوره بیّنه به همین مطلب که بعضی از مفسِّرین گفته اند (یعنی قَیِّم بودن دین به اعتبار قَیِّم بودن کتابِ قرآن  ) اشاره شده است : ( وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ . این است دین پابرجا و پایدار. « یعنی این تعالیم و دستورات الهی که ناشی از کُتُب آسمانی است در واقع همان دین و آیین پابرجا و استوار و پایدار است »  . سوره بینه آیه 5) از ظاهر  این آیه شریفه از سوره بیّنه با توجه به مضامینِ آیات قبلش  چنین استفاده می شود که معنای قولِ خداوند : (وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ) چنین است : وَ ذالِکَ دِینُ «الکُتُبِ» القَیِّمَةِ . یعنی  این است دین و آیین کُتُبِ قَیِّم و ارزشمند و پایدار «یعنی این تعالیم و دستورات الهی در واقع دین و آیینِ کتاب هاى قَیِّم و ارزشمند و پایدار می باشد و از کُتُب آسمانی ناشی می شود .  این معنا و تفسیری که از آیه شریفه شد و کلمه «اَلکُتُب» در تقدیر گرفته شد  نوعی مجاز گویی می باشد و از قسم مجاز در حذف(مجاز در تقدیر) خواهد بود . [ مَجاز بر سه قسم و یا به نوعی چهار قسم است : 1- مجاز در کلمه  2- مجاز در حذف یا مجاز در تقدیر 3- مجاز در اِسناد 4- مجاز عقلی یا مجاز سَکّاکی]

در اینجا جهت توجه بیشتر به تفسیر دومی که برای (قَیِّمًا) ذکر شد ، آیات سوره بیّنه همراه ترجمه آورده می شود تا معنای آیه ( وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ )بیشتر فهمیده گردد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم . لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ (1) رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً (2) فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (3) وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ (4) وَمَا أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ (5)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

کافران از اهل کتاب و مشرکان (می گفتند:) دست از آیین خود بر نمی ‏دارند تا دلیل روشنى براى آنها بیاید، (1)

پیامبرى از سوى خدا (بیاید) که صحیفه‏ هاى پاکى را (بر آنها) بخواند، (2)

و در آن نوشته‏ هاى صحیح و پرارزشى باشد! (ولى هنگامى که آمد ایمان نیاوردند، مانند اهل کتاب). (3)

اهل کتاب (نیز در دین خدا) اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه دلیل روشن براى آنان آمد (4)

و به آنها دستورى داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند درحالى که دین خود را براى او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپادارند و زکات را بپردازند; و این است آیین مستقیم و پایدار (5)


* وَ قیلَ: اَلمُرادُ بِالقَیِّمِ ، اَلمُستَقیمُ ، اَلمُعتَدِلُ الَّذِی لا أِفراطَ فِیهِ وَ لا تَفریطَ ، و َ قیلَ : اَلقَیِّمُ ، اَلمُدَبِّرُ لِسائِرِ الکُتُبِ السَّماوِیَّةِ یُصَدِّقُها وَ یَحفَظُها وَ یَنسَخُ شَرائِعَها وَ تَعقیبُ الکَلِمَةِ بِقَولِهِ : "لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ..." «إِلَخ » یُؤَیِّدُ ما قَدَّمناهُ.

3-و اما تفسیر سوم برای(قَیِّمًا) آن است که بعضى گفته اند: مقصود از «قَیِّم» در آیه شریفه ( قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ.. )، به معنای مستقیم است و کلمه مستقیم هم به معنای معتدل می باشد که افراط و تفریط در آن وجود ندارد. یعنی قرآن کریم مستقیم و معتدل است و هیچگونه افراط و تفریطی در آن وجود ندارد  4و اما تفسیر چهارم برای(قَیِّمًا) آن است که بعضى دیگر گفته اند: قَیِّم، به معناى آن است که قرآن کریم  مدبِّرِ و تدبیر کننده سایرِ کتابهاى آسمانى است ...  

 

... ....  ادامه دارد ........

** تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی+استاد سعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه (http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15095)




تاریخ : پنج شنبه 97/9/8 | 8:39 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

ناپایداری دنیا و پایداری آخرت+سوره یونس آیات 24 و 25+در محضرقرآن

Image result for ?دنیا جای عبور است نه جای ماندن?‎

***نسیم معرفت***



* ناپایداری دنیا و پایداری آخرت+سوره یونس آیات 24 و 25.


آنچه نپاید دلبستگی را نشاید


إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (سوره یونس آیه 24)


مثل زندگی دنیا ، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم که در پی آن ، گیاهان ( گوناگون ) زمین- که مردم و چهارپایان از آن می خورند- می روید تا زمانی که زمین ، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد ، و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند ، ( ناگهان ) فرمان ما ، شب هنگام یا در روز ، ( برای نابودی آن ) فرامی رسد ( سرما یا صاعقه ای را بر آن مسلّط می سازیم ) و آن چنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز ( چنین کشتزاری ) نبوده است! این گونه ، آیات خود را برای گروهی که می اندیشند ، شرح می دهیم!


وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‏ دارِ السَّلامِ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ(سوره یونس آیه 25)


و خداوند به سرای صلح و سلامت (یعنی بهشت موعود) دعوت می کند و هر کس را بخواهد ( و شایسته و لایق ببیند ) ، به راه راست هدایت می نماید.

 

توضیح کوتاه :

در این دو آیه شریفه ناپایداری دنیا و پایداری آخرت و وعده به سرای سلامت و دارالسلام یعنی بهشت موعود  به خوبی ترسیم شده است . دنیا همانند باغی سرسبز تشبیه شده که بر اثر آب بارانِ نافع و سودمند ، گیاهان و گلها و درختانِ گوناگونی در آن می روید تا مورد استفاده مردم و چهارپایان قرار گیرد و سرسبزی و زیبایی و تنوعِ گیاهان و درختان سرسبز و دل انگیزش به گونه ای است که همه اطمینان پیدا می کنند که می توانند از آن بهره مند شوند ولی ناگاه می بینند  که این باغ دلرُبا و زیبا در یک شب تاریک یا در یک روز روشن به سبب طوفان سهمگین و رگبارها و باران های شدید و سیل آسا و ویرانگر که همراه با رعد و برق ها و صاعقه های وحشتناک و دلهره آور است نابود می گردد آنچنان که وقتی فردایش به دیدن آن باغ می روند چیزی جز درهم کوبیدگی و شکستگی و پژمردگی و از هم پاشیدگی و ویرانی نمی بینند به گونه ای که باورشان نمی شود که این باغِ  همان باغِ سبز و خرّم و زیبا بوده است . خداوند متعال در آیه 24 سوره یونس به همه مردم گوشزد می فرماید که دلبسته به دار فانی و ناپایدار نباشید . تلاش و کار در دنیا لازم است اما دلدادگی و اعتماد به آن عاقلانه و خردمندانه نیست .

مولا علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) در نهج البلاغه در باره دنیا چنین می فرماید : اَلدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا . یعنی دنیا سراى گذشتن است نه سراى ماندن، و مردم در آن دو دسته اند:  1- دسته اى خود را در آن (به خواهشهاى نفسانی) بفروشد پس خویش را  هلاک و تباه گرداند، 2 و دسته اى خود را (بطاعت و بندگى) بخرد پس خود را (از عذاب رستاخیز) برهاند. (نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 128)

شیخ اَجَلّ سعدی شیرازی در دیباچه کتاب گلستانش آورده است که حکماء گفته اند : آنچه نپاید دلبستگی را نشاید . و در باب اول از گلستانش چنین گفته است :

 

جهان ای برادر نماند به کس

دل اندر جهان آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت

که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک

چه بر تخت مردن چه بر روی خاک

 

و حافظ شیرازی نیز در دیوان سراسر عرفانش چنین گوید :

 

بیا که قَصر اَمَل سخت سست بنیادست

بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب

سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست

که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین

نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر

ندانمت که در این دامگه چه افتادست

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر

که این حدیث ز پیر طریقتم یادست

غم جهان مخور و پند من مَبَر از یاد

که این لطیفه عشقم ز رهروی یادست

رضا به داده بده و ز جبین گره بگشای

که بر من و تو در اختیار نگشادست

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد

که این عجوزه عروس هزار دامادست

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل

بنال بلبل بی دل که جای فریادست

حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ

قبول خاطر و لطف سخن خدادادست

 

دیوان حافظ نسخه مرحوم عبدالرحیم خلخالی غزل 94 .

 

 

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : پنج شنبه 97/9/1 | 12:31 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان»+قسمت سوم+درمحضرق

Related image

***نسیم معرفت***

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت سوم

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی                          

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا(5) فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8)

....   .....    ......

* وَ وُقُوعُ «عِوَجََا» وَ هُوَ نَکِرَةُُ فِی سِیاقِ النَّفیِ یُفیدُ العُمُومَ فَالقُرآنُ مُستَقیمُُ فِی جَمیعِ جِهاتِهِ فَصیحُُ فِی لَفظِهِ، بَلیغُُ فِی مَعناهُ، مُصیبُُ فِی هِدایَتِهِ، حَیُُّ فِی حُجَجِهِ وَ بَراهینِهِ، ناصِحُُ فِی أَمرِهِ وَ نَهیِهِ، صادِقُُ فِیما یَقُصُّهُ مِن قِصَصِهِ وَ أَخبارِهِ، فاصِلُُ فِیما یَقضِی بِهِ مَحفُوظُُ مِن مُخالَطَةِ الشَّیاطینِ، لا اِختِلافَ فِیهِ، وَ لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ.

کلمه «عِوَجََا» در آیه شریفه (وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا) که به صورت «نکره در سیاقِ نفی» آمده است افاده معنای عموم می کند و بیانگر آن است که قرآن کریم از همه جهات  مستقیم و استوار است و از هر  اعوجاج و انحرافی به دور است بدین گونه که : 1- فَصیحُُ فِی لَفظِهِ . لفظ و الفاظ قرآن ، فصیح است . 2- بَلیغُُ فِی مَعناهُ . معنایش بلیغ و رسا و گویا است . 3- مُصیبُُ فِی هِدایَتِهِ . در هدایت کردنش نسبت به جامعه و مردم ، مُصیب و رساننده به راه حق و حقیقت است 4-حَیُُّ فِی حُجَجِهِ وَ بَراهینِهِ . در حجت ها و براهینی که اقامه می کند ، زنده است و حیات و زندگی می بخشد . 5-ناصِحُُ فِی أَمرِهِ وَ نَهیِهِ . در امر و نهیش  ناصح و خیرخواه است 6-صادِقُُ فِیما یَقُصُّهُ مِن قِصَصِهِ وَ أَخبارِهِ . در نقلِ قِصَص و اَخبارش ، راست و صادق است  و  صادقانه و بدون اغراق و انحراف نقل می کند . 6- فاصِلُُ فِیما یَقضِی بِهِ . در حکم و قضاوتی که می کند ، فاصِل و جدا کننده میان حق و باطل است . 7- مَحفُوظُُ مِن مُخالَطَةِ الشَّیاطینِ . از  مُخالَطت و آمیختگی و  دستبرد شیطانها  مَصون و محفوظ است . 8- لا اِختِلافَ فِیهِ . از ناهمگونی و اختلاف و اختلال در مضامین و  معنی و محتوا مُبرّی است . 9- وَ لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ.  هیچگاه ، نه در عصر نزولش و نه در اَعصار بعد ، باطل در آن رخنه و راه پیدا نکرده و نمی کند . (لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ : هیچ گونه باطلی ، نه از پیش رو و نه از پشت سر ، به سراغ آن نمی آید چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است .سوره فُصِّلت آیه 42 )


* وَ القَیِّمُ هُوَ الَّذِی یَقُومُ بِمَصلَحَةِ الشَّیءِ وَ تَدبیرِ أَمرِهِ کَقَیِّمِ الدّارِ وَ هُوَ القائِم ُ بِمَصالِحِها وَ یُرجَعُ إِلَیهِ فِی أُمُورِها، وَ الکِتابُ إِنَّما یَکُونُ قَیِّماََ بِما یَشتَمِلُ عَلَیهِ  مِنَ المَعانِی، وَ الَّذِی یَتَضَمَّنُهُ القُرآنُ هُوَ الأِعتِقادُ الحَقِّ وَ العَمَلُ الصّالِحُ کَما قالَ تَعالى: "یَهْدی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی‏ طَریقٍ مُسْتَقیمٍ": اَلأَحقاف: 30، وَ هذا هُوَ الدّینُ وَ قَد وَصَفَ تَعالى دِینَهُ فِی مَواضِعَ مِن کِتابِهِ بِأَنَّهُ قَیِّمُُ قالَ: "فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ": اَلرُّوم: 43 وَ عَلى هذا فَتَوصیفُ الکِتابِ بِالقَیِّمِ لِما یَتَضَمَّنُهُ مِنَ الدِّینِ القَیِّمِ عَلى مَصالِحِ العالَمِ الإِنسانِی فِی دُنیاهُم وش أُخراهُم.                    

کلمه (قَیِّم) در آیه شریفه ( قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ... ) به معناى کسى است که قیام می کند و عهده دار می شود برای تأمین مصلحت چیزى  و به تدبیر اُمور آن می پردازد .(مَصلَحت در لغت به معانی مختلفی آمده است: مَصلحت یعنی : صلاح .فائده .سود. بهره . منفعت) مانند  کسی که قَیِّم و عهده دارخانه و منزل است که قائم به مصالح خانه است و اهل خانه  در امور خانه به او مراجعه مى کنند. و قَیِّم بودن کتابِ قرآن بواسطه آن است که مشتمل و دربردارنده  مضامین و معانی است که درهدایت و سعادت دُنیوی و اُخروی انسان و جامعه بشری مؤثِّر می باشند . و آن چیزی که قرآن کریم جهت هدایت و سعادت بشریت مُتضمّن آن است عبارت است از : 1- اعتقادِ حق و راستین  2-  عمل صالح و نیکو .

ادامه دارد ........

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

*************************************************************
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت اول


*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.+باترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت دوم

*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید


** تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی+استاد سعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه (http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15095)




تاریخ : پنج شنبه 97/9/1 | 12:30 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.(قسمت دوم)+

Related image

***نسیم معرفت***

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت دوم

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی                          

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا (5) فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده(برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى و کجی و انحرافی در آن قرار نداد. (1)در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگراست . تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند . و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام می دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست. (2)(همان بهشت بَرین و بالا) که جاودانه در آن خواهند ماند. (3)و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود)انتخاب کرده است‏»، انذار کند. (4)نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان . سخن بزرگى از دهانشان خارج می شود . آنها فقط دروغ می گویند. (5)گویى می خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند . (6)ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. (7)(ولى) این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم. (8)

......    .....   .....

* وَ قَولُهُ : «وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا» اَلضَّمیرُ لِلکِتابِ وَ الجُملَةُ حالُُ عَنِ الکِتابِ وَ قَولُهُ: «قَیِّمًا» حالُُ بَعدَ حالِِ عَلى ما یُفیدُهُ السِّیاقُ فَأِنَّهُ  تَعالى فِی مَقامِ حَمدِ نَفسِهِ مِن جِهَةِ تَنزیلِهِ کِتاباََ مَوصُوفاََ بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی فَالعِنایَةُ مُتَعَلِّقَةُُ بِالوَصفَینِ مُوَزَّعَةُُ بَینَهُما عَلَى السَّواءِ وَ هُوَ مُفادُ کَونِهِما حالَینِ مِن َ الکِتابِ.(وَ مُفادُهُ هُوَ کَونُهُما حالَینِ مِن َ الکِتابِ) .
در قول و فرمایش خداوند در آیه اول از سوره کهف که فرمود: «وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» ضمیر در ( لَهُ)  به کلمه « الْکِتَابَ » بر مى گردد (اَلضَّمیرُ یُرجَعُ اِلَی الکِتابِ)، و جمله«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا»جمله حالیه برای « الْکِتَابَ » است . و کلمه ( قَیِّمًا) بنابر آنچه که سیاقِ آیه (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا (1) قَیِّمًا...) اِفاده می کند ، حالِ بعد از حال برای « الْکِتَابَ » است . زیرا خداى تعالى در مقام حمد و ستایش خویش است از این جهت که کتابى نازل کرده  که موصوف به دو وصف است : 1- بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ : به اینکه هیچ کجی و اعوجاج و انحرافی در آن نیست(«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا»).  2- وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی : و اینکه قَیِّم و بپادارنده جمیعِ مصالحِ جوامع بشری می باشد («قَیِّمًا») .  پس بر اساس آنچه که سیاق آیه افاده می کند در این آیه شریفه به طور مساوی به این دو وصف ( حال اول و حال دوم) توجه و عنایت شده است. [ مُوَزَّعَةُُ بَینَهُما عَلَى السَّواءِ : یعنی  توجه و عنایت بین این دو وصف وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا» * «قَیِّمًا») ،  عَلَى السَّواءِ و به طور مساوی است و فقط  به جنبه حالیّت آن ها توجه و عنایت شده است و هر دو حال هستند و ترکیب دیگر برخلافِ سیاق آیه شریفه است آنچنانکه در عبارت بعدی تحت عنوان قیل به آن اشاره شده است ] ، و این توجه و عنایتِ مساوی ،در واقع مُفادش آن است که هردو ،حال برای کلمه « الْکِتَابَ » باشند . (وَ مُفادُهُ هُوَ کَونُهُما حالَینِ مِن َ الکِتابِ).

* وَ قیلَ إِنَّ جُملَةَ «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» مَعطُوفَةُُ عَلَى الصِّلَةِ وَ «قَیِّمًا» حالُُ مِن ضَمیرِ ( لَهُ وَ المَعنى وَ الَّذِی لَم یَجعَل لِلکِتابِ « حالَ کَونِهِ  ، قَیِّمًا » ، عِوَجََا  أَو أَنَّ «قَیِّمًا» مَنصُوبُُ بِمُقَدَّرِِ، وَ المَعنى: وَ الَّذِی لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا وَ جَعَلَهُ قَیِّمًا، وَ لازِمُ الوَجهَینِ اِنقِسامُ العِنایَةِ بَینَ أَصلِ النُّزُولِ وَ بَینَ کَونِ الکِتابِ قَیِّمًا لا عِوَجَ لَهُ. وَ قَد عَرَفتَ أَنَّهُ خِلافُ ما یُستَفادُ مِنَ السِّیاقِ.

بعضى از مفسرین گفته اند: جمله «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» عطف است بر صله (أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ) ، و کلمه «قَیِّمًا» حال از ضمیر در( لَهُ) است، و معنایش این است که (و حمد و ستایش برای آن کسی است که براى کِتاب یعنی قرآن در حالى که قَیِّم و استوار و بپادارنده است اِعوجاج و انحرافی قرار نداده است) و یا اینکه «قَیِّمًا» منصوب به عامل مقدرى مانند فعل (جَعَلَ) است و معنایش این است که و حمد آن خدایى را که براى کتاب کجی و انحرافی قرار نداده و آن را قَیِّم قرار داده است  و لازمه این دو وجه (1- اینکه «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» عطف بر صله باشد 2- و «قَیِّمًا» منصوب به حال و یا منصوب به عامل مقدّر «فعل مقدر» باشد)  این است که عنایت و توجه در آیه شریفه  منقسم به سه چیز شده است و به عبارت دیگر در این آیه شریفه  توجه و عنایت به سه مطلب شده است :  1-اصل نزولِ قرآن . «با عنایت به مساله صله و موصول» در آیه شریفه (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ) ، «الَّذِی» موصول است و جمله « أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ» صله برای موصول است. 2- و قَیِّم بودن قرآن . با عنایت به اینکه «قَیِّمًا» منصوب است بنابر حالیّت یا منصوب است به عامل مقدر  3- و عدم اِعوجاج و انحراف در کتاب قرآن . با عنایت به اینکه «عِوَجََا» مفعول «لَمْ یَجْعَلْ » باشد . و شما خواننده عزیز و گرامی با توجه به نکات پیشین دانستی  که این  ترکیب برخلاف عنایتى است که از سیاق آیه شریفه استفاده می شود (در حالی که با دقت به سیاق آیه فهمیده می شود که عنایت و توجه در آیه شریفه به جنبه حالیت آن دو وصف است.زیرا خداى تعالى در مقام حمد و ستایش خویش است از این جهت که کتابى نازل کرده  که موصوف به دو وصف است : 1- بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ : به اینکه هیچ کجی و اعوجاج و انحرافی در آن نیست(«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا»).  2- وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی : و اینکه قَیِّم و بپادارنده جمیعِ مصالحِ جوامع بشری می باشد («قَیِّمًا»)

* وَ قیلَ: إِنَّ فِی الآیَةِ تَقدیماََ وَ تَأخیراََ، وَ التَّقدیرُ نَزَّلَ (اَنزَلَ) الکِتابَ قَیِّمًا وَ لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا وَ هُوَ أَردَأُ الوُجُوهِ.

وَ قَد قُدِّمَ نَفیُ العِوَجِ عَلَى إِثباتِ القَیمُومَةِ لِأَنَّ الأَوَّلَ کَمالُ الکِتابِ فِی نَفسِهِ وَ الثّانِی تَکمیلُهُ لِغَیرِهِ وَ الکَمالُ مُقَدَّمُُ طَبعاََ عَلَى التَّکمیلِ.

بعضى از مفسرین گفته اند: در آیه شریفه ( اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) ) تقدیم و تأخیر به کار رفته است و تقدیر آن ( نَزَّلَ (اَنزَلَ) الکِتابَ قَیِّمًا وَ لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا) می باشد و این پایین ترین وجه و نظریه ای است که درباره این آیه بیان شده است .  دلیل رد نظریه فوق این است که نفى «اِعوجاج» در قرآن ، مقدم بر اثبات قیمومیتِ قرآن کریم است زیرا عدم اِعوجاج در واقع کمالى است که قرآن فى نفسه دارد ولی قیمومّیت کمالى است که قرآن به دیگران و اَدیان آسمانی دیگر مى دهد و معلوم است  که کمال بر تکمیل تقدُّم دارد.


* وَ وُقُوعُ «عِوَجََا» وَ هُوَ نَکِرَةُُ فِی سِیاقِ النَّفیِ یُفیدُ العُمُومَ فَالقُرآنُ مُستَقیمُُ فِی جَمیعِ جِهاتِهِ فَصیحُُ فِی لَفظِهِ، بَلیغُُ فِی مَعناهُ، مُصیبُُ فِی هِدایَتِهِ، حَیُُّ فِی حُجَجِهِ وَ بَراهینِهِ، ناصِحُُ فِی أَمرِهِ وَ نَهیِهِ، صادِقُُ فِیما یَقُصُّهُ مِن قِصَصِهِ وَ أَخبارِهِ، فاصِلُُ فِیما یَقضِی بِهِ مَحفُوظُُ مِن مُخالَطَةِ الشَّیاطینِ، لا اِختِلافَ فِیهِ، وَ لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ.

کلمه «عِوَجََا» در آیه شریفه (وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا) که به صورت «نکره در سیاقِ نفی» آمده است افاده معنای عموم می کند و بیانگر آن است که قرآن کریم از همه جهات  مستقیم و استوار است و از هر  اعوجاج و انحرافی به دور است بدین گونه که : 1- فَصیحُُ فِی لَفظِهِ . لفظ و الفاظ قرآن ، فصیح است . 2- بَلیغُُ فِی مَعناهُ . معنایش بلیغ و رسا و گویا است . 3- مُصیبُُ فِی هِدایَتِهِ . در هدایت کردنش نسبت به جامعه و مردم ، مُصیب و رساننده به راه حق و حقیقت است 4-حَیُُّ فِی حُجَجِهِ وَ بَراهینِهِ.در حجت ها و براهینی که اقامه می کند ، زنده است و حیات و زندگی می بخشد .

ادامه دارد ........

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

*****************************************
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت اول

*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید




تاریخ : جمعه 97/8/18 | 10:52 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطب

Related image   

***نسیم معرفت***

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»سمت اول

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی                          

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا (5) فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده(برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى و کجی و انحرافی در آن قرار نداد. (1)در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگراست . تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند . و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام می دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست. (2)(همان بهشت بَرین و بالا) که جاودانه در آن خواهند ماند. (3)و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود)انتخاب کرده است‏»، انذار کند. (4)نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان . سخن بزرگى از دهانشان خارج می شود . آنها فقط دروغ می گویند. (5)گویى می خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند . (6)ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. (7)(ولى) این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم. (8)

* اَلسُّورَةُ تَتَضَمَّنُ الدَّعوَةَ إِلَى الأِعتِقادِ الحَقِّ وَ العَمَلِ الصّالِحِ بِالأِنذارِ وَ التَّبشیرِ کَما یُلَوِّحُ إِلَیهِ مَا افتُتِحَت بِهِ مِنَ الآیَتَینِ وَ مَا اختُتِمَت بِهِ مِن قَولِه ِ تَعالى: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً». سوره کهف با انذار(تهدید) و تبشیر(بشارت) ،  به اعتقاد و باور و عقیده حق و عمل صالح دعوت مى کند  به گونه ای که محتوای دو آیه اول از این سوره به این مطلب مذکور (اعتقاد و باور و عقیده حق و عمل صالح) ،اشاره می کند    و همچنین آخرین آیه از این سوره (آیه 110) که مى فرماید «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» به مطلبی که ذکر شده اشاره دارد .

* وَ فیها مَعَ ذلِکَ عِنایَةُُ بالِغَةُُ بِنَفیِ الوَلَدِ کَما یَدُلُّ عَلى ذلِکَ تَخصیصُ إِنذار ِ القائِلینَ بِالوَلَدِ بِالذِّکرِ ثانِیاََ بَعدَ ذِکرِ مُطلَقِ الأِنذارِ أَوَّلاََ أَعنی وُقُوعَ قَولِهِ: «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» بَعدَ قَولِهِ: «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ».  و در این سوره مسأله نفى فرزند داشتن خدا مورد عنایت و توجه زیادى واقع شده است به گونه ای که نخست همه مردم و بدکاران را به طور مطلق و به نحو عموم انذار می کند و بعد دوباره تهدید و انذار را به کسانى اختصاص مى دهد که براى خدا فرزند قائل شده اند، یعنى بعد از آنکه در آیه دوم به نحو عام  مى فرماید:  «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ» مجدّدا در آیه سوم به نحو خاص مى فرماید: «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا».و به عبارت دیگر خداوند با انذارِ عام و خاص در آیات دوم و سوم از سوره کهف ، نفی فرزند داشتن خدا را مورد توجه و عنایت قرار داده است .

* فَوَجهُ الکَلامِ فیها إِلَى الوَثَنِیّینَ القائِلینَ بِبُنُوَّةِ المَلائِکَةِ وَ الجِنَّ و َ المُصلِحینَ مِنَ البَشَرِ وَ النَّصارَى القائِلینَ بِبُنُوَّةِ المَسیحَ (عَلَیهِِ السَّلامُ) وَ لَعَلَّ الیَهُودَ یُشارِکُونَهُم فِیهِ حَیثُ یَذکُرُ القُرآنُ عَنهُم أَنَّهُم قالُوا: عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ (سوره توبه آیه 30) .

پس در این آیه شریفه روى سخن با دوگانه پرستان و بت پرستان است که قائل به فرزندى ملائکه و جن و مُصلحین بشر براى خدا هستند، و همچنین خطاب به نَصارى (مسیحیان) است که قائل به فرزندى مسیح (عَلَیهِِ السَّلامُ) براى اویند و بعید نیست که یهود هم در مسئله اِتِّخاذِ وَلَد و فرزند برای خدا با آنها ( بت پرستان و نَصاری)  شریک و هم عقیده باشند  چون خود قرآن از یهود نقل کرده که آنها گفته اند  : عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ . عزیر پسر خدا است .(سوره توبه آیه 30)

* وَ غَیرُ بَعیدِِ أَن یُقالَ إِنَّ الغَرَضَ مِن نُزُولِ السُّورَةِ ذِکرُ القِصَصِ الثَّلاثِ العَجیبَةِ الَّتی لَم تُذکَر فِی القُرآنِ الکَریمِ إِلّا فِی هذِهِ السُّورَةِ وَ هِیَ قِصَّةُ أَصحابِ الکَهفِ وَ قِصَّةُ مُوسى وَ فَتاهُ فِی مَسیرِهِما إِلَى مَجمَعِ البَحرَینِ وَ قِصَّةُ ذِی القَرنَینِ ثُمَّ استُفیدَ مِنها ما استُفرِغَ فِی السُّورَةِ مِنَ الکَلامِ فِی نَفیِ الشَّریکِ وَ الحَثِّ عَلَى تَقوَى اللهِ سُبحانَهُ.

وَ السُّورَةُ مَکِّیَّةُُ عَلى ما یُستَفادُ مِن سِیاقِ آیاتِها وَ قَدِ استُثنِیَ مِنها قَولُهُ: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ«اَلآیَةَ»  وَ سَیَجیءُ ما فِیهِ مِنَ الکَلامِ.

و بعید نیست گفته شود که غرض و هدف از نزول این سوره بیان و ذکر سه داستان شگفت انگیز می باشد که در قرآن کریم جز در این سوره ذکر نشده است و آن ها عبارتند از 1-  قصّه و ماجرای اصحاب کَهف  2- داستان موسى و آن جوانى که در مسیرشان به سمتِ مَجمَعُ البَحرَین همراهش بود(تا حضرت موسی ع در آنجا براساس نشانه هایی که از طرف خدا داشت به حضرت خضر برسد و به شاگردیش نائل آید و از محضرش بهره مند گردد)  3- حکایت و ماجرای ذِى القَرنین . و سپس از این سه داستان استفاده می شود که نهایت چیزی که کوشش شده در این سوره عبارت است از اثبات  و بیان نفى شرک و شریک برای خدا و تشویق بر تقوى و ترس از خداوند است.

و این سوره به طورى که از سیاق آیاتش استفاده مى شود از سوره های مکّی محسوب می گردد اما آیه  28 سوره کهف یعنی آیه «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ...» طبق نظر برخی از مفسرین  از مکّی بودن استثناء شده است و جزء آیات مکّی نمی باشد و به زودى در باره این آیه بحث خواهیم کرد.  («اَلآیَةَ» یعنی ادامه آیه را دنبال کنید)

* قَولُهُ تَعالى: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا.

اَلعَِوَجُ بِفَتحِ العَینِ وَ کَسرِها  : اَلأِنحِرافُ ، قالَ فِی المَجمَعِ : اَلعَوَجُ بِالفَتحِ فِیما یُرى کَالقَناةِ وَ الخَشَبَةِ وَ بِالکَسرِ فِیما لا یُرى شَخصاََ قائِماََ کَالدّینِ وَ الکَلامِ. اِنتَهى.

کلمه «اَلعَِوَجُ» - به فتح عین و به کسر آن - به معناى انحراف است. مرحوم طبرسی صاحب کتابِ مجمع البیان مى گوید : اَلعَوَجُ - به فتح عین - در مورد کجى و انحرافی است که محسوس و قابل مشاهده می باشند مانند کجی و انحراف نیزه و چوب  و کلمه «اَلعِوَجُ» -به کسر عین- در مورد کجی و انحرافی است که نادیدنى است . ( انحراف در چیزی که به صورت یک شئ و یک شخص قائم و استوار دیده نمی شود در حالی که در واقع باید به صورت یک شئِ قائم و استوار دیده شود)  .مانند انحراف و کجی در دین و اعتقادات و انحراف در کلام و سخن . ( دین و کلام باید از نظر عقل و منطق و قواعد ...  قائم و استوار باشند و اگر چنین نباشند دچار کجی و انحراف هستند و اینگونه انحراف ها با چشم بصیرت و دقت های عقلی و فکری و ... قابل درک است ) .    (اِنتَهى : یعنی اِنتَهی کَلامُهُ یعنی پایان یافت کلام و سخنِ صاحب مجمع البیان در باره معنای کلمه«اَلعَِوَج» )

* وَ لَعَلَّ المُرادُ بِما یُرى وَ ما لا یُرى ما یَسهُلُ رُؤیَتُهُ وَ ما یُشکِلُ کَما ذَکَرَهُ الرّاغِبُ فِی المُفرَداتِ بِقَولِهِ: اَلعَوَجُ - بِالفَتحِ - یُقالُ فیما یُدرَکُ بِالبَصَرِ سَهلاََ کَالخَشَبِ المُنتَصَبِ وَ نَحوِهِ . وَ العِوَجُ - بِالکَسرِ - یُقالُ فیما یُدرَکُ بِالفِکرِ وَ البَصیرَةِ کَما یَکُونُ فِی أَرضِِ بَسیط ِِ یُعرَفُ تَفاوُتُهُ بِالبَصیرَةِ وَ کَالدّینِ وَ المَعاشِ . اِنتَهى.

فَلا یَرِدُ عَلَیهِ ما فِی قَولِهِ تَعالى: « لاتَری‏ فیها عِوَجاً - بِکَسرِ العَینِ -وَ لا أَمْتاً »: طه: 107 فَافهَمْ.

و شاید منظور ازانحرافِ مرئى و دیدنی آن است  که انحرافش به سهولت و آسانی دیده مى شود و مقصود از انحرافِ نامرئى و نادیدنی آن است که کجی و انحرافش به آسانى مشاهده نمی شود کما اینکه راغب اصفهانی در مفرداتش چنین گفته است: (اَلعَوَجُ ) -به فتحِ عین- کجى ها و انحراف هایی را گویند که با چشمِ سَر به آسانى دیده مى شوند، مانند کجى چوبى که در زمین نصب شده باشد  ولى (اَلعِوَجُ ) -به کسرِ عین- به کجى هائى گفته می شود که با تفکر و دقت نظر و با بصیرت و بینش تشخیص داده مى شوند، مانند انحراف و اِنحِنایى که در زمین هموار و مسطح است که تفاوت و کمی و زیادی و پستی و بلندی و کجی و انحرافش را  متخصصین و کارشناسان با کارشناسی دقیق مى توانند بفهمند و تشخیص دهند، و نیز مانند انحراف در دین و زندگى  ( کجی و انحراف در دین و زندگی را نیز متخصصین و کارشناسان با کارشناسی دقیق مى توانند بفهمند. برخی ها یک عمر از نظر دین و زندگی در کجراهه و کجی و انحراف بسر می برند و عقیده و روش زندگی خویش را درست می پندارند و حتی  ممکن است به حسب ظاهر مقبول دیگران باشند ولی با دقت نظر می توان دریافت که از نظر عقیده و دین و روش زندگی در خطا و انحرافند!!! )

پس طبق معنایی که راغب اصفهانی در باره کلمه (اَلعِوَجُ) بیان نموده است دیگر اشکال و ایرادی به آیه شریفه « لاتَری‏ فیها عِوَجاً - بِکَسرِ العَینِ -وَ لا أَمْتاً » وارد نمى شود - دقت بفرمائید. (در این آیه شریفه ممکن است اشکال و ایراد شود که (عِوَجاً) و (أَمْتاً) به یک معنا است و با وجود کلمه (عِوَجاً) نیازی به کلمه (أَمْتاً) نیست ؟ در پاسخ گفته می شود که با توجه به معنایی که راغب اصفهانی درباره کلمه «عِوَج» گفته است می توان دریافت که  مراد از (عِوَجاً) کجی و انحرافی است که با دقت نظر فهمیده می شود (انحراف و کجی غیر ظاهری) و مراد از ( أَمْتاً) ناهمواری و پستی و بلندی و کجی و انحراف ظاهری است . پس این دو کلمه به یک معنا نیستند بلکه هر یک به یک مرتبه ای از انحراف و کجی اشاره دارد .

* وَ قَد افتَتَحَ «تَعالى» اَلکَلامَ فِی السُّورَةِ بِالثَّناءِ عَلى نَفسِهِ بِما نَزَّلَ عَلى عَبدِهِ قُرآناََ لا اِنحِرافَ فِیهِ عَنِ الحَقِّ بِوَجهِِ وَ هُوَ قَیِّمُُ عَلى مَصالِحِ عِبادِه ِ فِی حَیاتِهِمُ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ فَلَهُ کُلُّ الحَمدِ فِیما یَتَرَتَّبُ عَلى نُزُولِهِ مِنَ الخَیراتِ وَ البَرَکاتِ مِن یَومِِ نَزَلَ إلى یَومِ القِیامَةِ فَلا یَنبَغی أَن یَرتابَ الباحِثُ النّاقِدُ أَنَّ ما فِی المُجتَمَعِ البَشَری مِنَ الصَّلاحِ وَ السَّدادِ مِن بَرَکاتِ ما بَثَّهُ الأَنبِیاءُ الکِرامُ مِنَ الدَّعوَةِ إِلَى القَولِ الحَقِّ وَ الخُلقِ الحَسَنِ وَ العَمَلِ الصّالِحِ وَ أَنَّ ما یَمتازُ بِهِ عَصرُ القُرآنِ فِی قُرُونِهِ الأَربَعَةِ عَشَرَ عَمّا تَقَدَّمَهُ مِنَ الأَعصارِ : مِن رَقِیِّ المُجتَمَعِ البَشَری وَ تَقَدُّمِهِ فِی عِلمِِ نافِعِِ أو عَمَلِِ صالِحِِ ، لِلقُرآنِ فِیهِ أَثَرُهُ الخاصُّ وَ لِلدَّعوَةِ النَّبَوِیَّةِ فِیهِ أَیادیهَا الجَمیلَةِ (اَلجَلیلَةِ) فَلِلّهِ فِی ذلِکَ الحَمدُ کُلُّهُ.  وَ مِن هُنا یَظهَرُ أَنَّ قَولَ بَعضِهِم فِی تَفسیرِ الآیَةِ : یَعنِی : قُولُوا : اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ ... «إلَخ» لَیسَ عَلى ما یَنبَغِی.

خداوند مُتعال در این سوره کلامش را با ثناء و ستایش و سپاسِ خود افتتاح و آغاز فرموده است و بدین گونه خود را ستوده که: قرآنى بر بنده اش نازل کرده که هیچ انحرافى از حق در آن نیست  و آن کتاب ، قَیِّم و بپادارنده مصالحِ بندگانش در زندگى دنیا و آخرت است (و از عهده این کار به خوبى برمى آید) ، همه حمدها در رابطه با  خیرات و برکاتی که از نزول قرآن از روز نزول تا روز قیامت ناشی می شود و بر آن مترتب می گردد  برای  خداوند است . پس سزاوار نیست که هیچ پژوهشگر و اهل بحث و اهل تحقیقی تردید کند در اینکه: آنچه از صلاح و سَداد و درستی که در جوامع بشرى به چشم مى خورد مانند دعوت به قول حق (عقیده و گفتار درست) و خُلق نیکو و عمل صالح و غیره همه از برکات انبیاى کِرام است که در بین مردم  منتشر کرده اند و تخمى است که آنان با دعوت خود به سوى حق و حُسن خُلق و عمل صالح افشانده اند، و اینکه قرآن کریم در چهارده قرنى که از نزولش مى گذرد یعنی   (در عصر قرآن) ، امتیازش این است که تمدنى به بشر داده و ارتقاء و پیشرفتی بخشیده و علم نافع و عمل صالحى در بشر به وجود آورده است که مخصوص خود آن است و این کتاب آسمانی در عصر قرآن در طول چهارده قرن از نزولش ، اثرِ خاصّ و نقشِ ویژه ای در این امور داشته است و نیز برای دعوت نَبَوى در این امور یادشده  در قالب قرآن کریم ، مِنّت های  جمیل و بزرگی بر بشریت و انسان ها تا روز قیامت است، پس همه حمدها در رابطه با  خیرات و برکاتی که از نزول قرآن از روز نزول تا روز قیامت ناشی می شود ، براى خدا است. و با این بیان روشن مى شود اینکه بعضى از مفسرین در تفسیرِ این آیه(آیه 1)  می گویند که مراد از  آیه این است که این جمله را بگویید :  (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ ... ) این گفته و قولشان ، صحیح  و شایسته نمی باشد.....  ادامه دارد....

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

************************************************
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید




تاریخ : چهارشنبه 97/7/25 | 4:29 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

خوشاآن عاشق شیدایی قرآن+شعرازآیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی+درمحض

تصویر مرتبط


***نسیم معرفت***

 


به نام خدا

 

 

** خوشاآن عاشق شیدایی قرآن +نسیم ادب

 

 

دلی کز  نور قرآن  اهتدا گیرد

شودآباد و راه  مصطفی گیرد

خوشاآن عاشق شیدایی قرآن

که با قرآن هدایت از  خدا  گیرد

 

خوشاآن عاشق شیدایی قرآن

کزآیات شفابخشش  شفا گیرد

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : سه شنبه 97/4/12 | 8:25 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

نمازمَلفوظ ونماز مَقبول+آیت الله جوادی آملی+درمحضرقرآن کریم

نتیجه تصویری برای جلسه تفسیر آیت الله جوادی آملی در مسجد اعظم قم

***نسیم معرفت***

 

** نماز مَلفوظ و نماز مَقبول

 

تفسیر سوره مبارکه هود جلسه87 +حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم


بسم الله الرحمن الرحیم


 وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا  قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ  وَلَا تَنقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ  إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ (84) وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ  وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (85) بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ  وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ (86)

ترجمه : و بسوی «مدین» برادرشان شعیب را ( فرستادیم ) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید ، که جز او ، معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید ( و دست به کم فروشی نزنید ) ! من ( هم اکنون ) شما را در نعمت می بینم ( ولی ) از عذاب روز فراگیر ، بر شما بیمناکم * و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت ، تمام دهید! و بر اشیاء ( و اجناس ) مردم ، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید * آنچه خداوند برای شما باقی گذارده ( از سرمایه های حلال ) ، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من ، پاسدار شما ( و مأمور بر اجبارتان به ایمان ) نیستم

 

 

** نماز مَلفوظ و نماز مَقبول


............................     .........................     ...................................

سؤال: ... جواب: یک وقتی آدم [ نماز ] می‌خواند  [ این ] قرائت است لذا چنین نمازی ناهی از فحشا و مُنکَر هم نیست . هم نمازش را می‌خواند هم گناهش را می‌کند. این نماز جلوی معصیتش را نمی‌گیرد که ما الان اگر خواستیم بفهمیم نماز ما مقبول است یا نه این دیگر لازم نیست به مَعاد برسد که در معاد شفّاف‌تر و روشن‌تر می‌شود بله اما اگر ما نماز ظهر و عصر را خواندیم تا غروب خواستیم بفهمیم این نماز ما مقبول است یا نه اگر تا غروب اَلحَمدُ لِله کار خلافی نکردیم چشم ما ، گوش ما دست ما پاک بود معلوم می‌شود نماز مقبول بود .  اگر خدای ناکرده از مسجد و معبد درآمدیم دست به گناه زدیم خُب اطمینان داریم این نماز مقبول نیست دیگر ما منتظر چه چیزی باشیم؟ حالا که نماز این است که این کار را بکند تَنْهَى? عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ حالا اگر گفتند این دارو این خاصیت را دارد اگر کسی این دارو را خورد و آن خاصیّت را نداشت معلوم می‌شود دارو نبود دیگر معلوم می‌شود این نماز مقبول نیست یعنی نماز ملفوظ است . نماز آن است که ناهی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَر باشد حالا جمع بندی نهایی البته در قیامت مشخص می‌شود ولی بالأخره به ما گفتند که «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا » خودتان را بسنجید مراقب باشید مراقبت داشته باشید مُحاسَبَت داشته باشید خب اگر آدم نتواند تشخیص بدهد چه مراقبتی؟ چه مُحاسَبَتی پس معلوم می‌شود [ که ] می‌شود فهمید ، آن عمقش البته مربوط به قیامت است اما این ظاهرش را که آدم می‌تواند تشخیص بدهد که این روزه مقبول شد نماز مقبول شد یا نشد.
سؤال: ... جواب: آن صغیره است آن که مطابق با قرآن کریم است
إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ (سوره نساء آیه 31)  نه «مَعاذَ الله»  گناه کبیره .  خُب گناه کبیره با خود آیه سازگار نیست .  آیه دارد که نماز تَنْهَى? عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ  نه تَجتَمِعُ  [ نه اینکه نماز با گناه کبیره جمع شود؟ نماز با انجام گناه کبیره جمع نمی شود بلکه نماز بازدارنده از فحشاء و مُنکَر و گناهان کبیره است]. خب کسی هم نماز بخواند هم معصیت کبیره بکند این که «تَنْهَى?» نشد که این «تَجتَمِعُ»  شد.
سؤال: ... جواب: بله مُنتها قرآن روی عنایت الهی ، روی عفو الهی وعده داد فرمود :
إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ[ در این آیه شریفه ] تعبیر صغیره ندارد ولی تعبیر «سَیِّئه» دارد در قبال کبائر . این تقابل و تفصیل [ بین گناه صغیره و کبیره ] ،  قاطعِ شرکت است  [ به این معنی که نماز با گناه کبیره شریک و جمع نمی گردد ] . معلوم می‌شود این « سَیِّئاتِ »، سیئات صغیره است چون فرمود اگر گناه کبیره را ترک کنید ما از گناهان کوچک شما می‌گذریم . یک بحث این است که اصلاً ما گناه کوچک نداریم همه‌اش کبیره است ، معصیت کبیره است برای اینکه نافرمانی خداست آن یک بحث است قهراً طبق آن بحث کبیره بودن مساوی با معصیت است ، معصیت بودن مساوی با کبیره است  . کُلُّ مَعصِیَةِِ کَبیرَةُُ  لکن این کبایر را که با هم می‌سنجند بعضی‌ها بِالقِیاس اِلی بَعضِِ صغیره اند ،  بعضی‌ها بِالقِیاس اِلی بَعضِِ کبیر یا اَکبرند آن وقت صغیره و کبیره از یک نسبت به دست می‌آید .  برابر صغیره و کبیره که از نسبت به دست آمد از این آیه معلوم می‌شود که اگر کسی موفق شد گناهان کبیره را ترک بکند خدای سبحان بر اساس لطف و عنایتی که دارد وعده داد که اگر کسی اهل کبیره نبود ما از معاصی صغیره‌اش می‌گذریم إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ و گرنه اگر کسی مبتلا به گناه کبیره بشود «مَعاذَ الله» که خوب این صلاة با آن کبیره جمع شد.
«وَ الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ»

.....................     ...................   ادامه دارد ...................   .......................

 تنظیم : توسط  استاد : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


http://boniadhad.ir/lib/quran/javadi/29/content-90.html

 ***************************************************************


** تفسیر سوره مبارکه هود جلسه87 +حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی+پایگاه اندیشوران حوزه+تنظیم توسط : استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+کلیک کنید


** تفسیر سوره مبارکه هود جلسه87 +حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی+پایگاه اندیشوران حوزه+تنظیم توسط : استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+کلیک کنید


** تفسیر سوره مبارکه هود جلسه87 +حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی+پایگاه اندیشوران حوزه+تنظیم توسط : استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+کلیک کنید

 

** نماز مَلفوظ و نماز مَقبول+آیت الله جوادی آملی+تفسیر سوره هود+نسیم معرفت+کلیک




تاریخ : چهارشنبه 97/3/16 | 7:44 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

بیست و یک شباهت بین قرآن کریم و امام حسین علیه السلام+در محضرقرآ

نتیجه تصویری برای بارگاه امام حسین

***نسیم معرفت***


**بیست و یک شباهت بین قرآن کریم و امام حسین علیه السلام


حسینیه مشرق- همراهی و همسانی قرآن و عترت همانگونه که در حدیث شریف ثقلین از سوی پیامبر عظیم الشأن اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) بر آن تأکید شده است از اعتقادات راسخ شیعیان آل‌محمد (عَلَیهِمُ السَّلامُ)  است بدین معنا که هر یک از حضرات معصومان تجسم قرآن کریم در عالم هستند و نمی‌توان تناقضی بین حقایق قرآنی و منش و گویش و زندگی آنها با کتاب خدا یافت.

حجت‌الاسلام (استاد)محسن قرائتی در بخشی از کتاب قرآن و امام حسین (عَلَیهِ السَّلامُ) خود به شباهتهایی ظاهری و در عین حال لطیف کتاب خدا و  امام حسین (عَلَیهِ السَّلامُ) پرداخته است که در ادامه توجه شما را به آن جلب می‌کنیم.

1- اگر قرآن سَیِّدُالکَلام است، (مَجمَع‌ُالبیان، ج 2، ص 361) امام حسین سَیِّدُالشُّهداست (کامِلُ الزِّیارات، ص 70)

2-اگر در دعای 42 صحیفه‌ سجادیه درباره‌ قرآن می‌خوانیم: «وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ. و ترازو و میزان عَدلی که زبانش از حق منحرف نمی شود» در زیارت امام حسین (عَلَیهِ السَّلامُ) می‌خوانیم: «اَشهَدُ اَنَّکَ اَمَرتَ بِالقِسطِ» (جامِعُ الاحادیث شیعه، ج 12 ص 481)

3-اگر قرآن موعظه‌ پروردگار است؛ «مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ» (یونس، 57)، امام حسین علیه‌السلام در عاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حق موعظه کنم. «أَیُّهَا النَّاسُ اِسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُّ لَکُمْ عَلَیَّ. ای مردم حرف مرا بشنوید و "در جنگ با من"‌ عجله نکنید تا من وظیفه خود را که موعظه و نصیحت شما است،‌ انجام دهم» (لَواعِجُ الأَشجان، ص 26)

4-اگر قرآن مردم را به رُشد هدایت می‌کند؛ «یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ» (جِنّ، 2)، امام حسین علیه‌السلام نیز می‌فرماید: من شما را به راه رشد و سعادت دعوت می‌کنم. «وَ إِنَّما أَدْعُوکُمْ إِلى سَبیلِ الرَّشادِ» (لَواعِجُ الأَشجان، ص 128)

5-اگر قرآن عظیم است: « وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» «سوره حِجر،آیه 87) امام حسین علیه‌السلام نیز سوابق عظیمی دارد. «عَظیمُ السَّوابِقِ» (بِحار، ج 98، ص 239)

6-اگر قرآن حق و یقینی است؛ « وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ» (سوره اَلحاقَّه،آیه 51) در زیارت امام حسین علیه‌السلام نیز می‌خوانیم: آنقدر صادقانه و خالصانه عبادت کردی که به درجه‌ یقین رسیدی. «حَتّی اَتاکَ الیَقینَ» (کامِلُ الزِّیارات، ص 202)

7-اگر قرآن مقام شفاعت دارد؛ «نِعمَ الشَّفیعُ اَلقُرآنُ» (نَهج‌ُ الفَصاحَه، جمله 633) امام حسین علیه‌السلام نیز مقام شفاعت دارد. « اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ » (زیارت عاشورا)

8-اگر در دعای چهل و دوم صحیفه‌ سجادیه درباره‌ قرآن می‌خوانیم که پرچم نجات است؛ «عَلَمُ النَّجاةِ» در زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌خوانیم که او نیز پرچم هدایت است. «إنَّهُ رایَةُ الهُدی» (کامِلُ الزِّیارات، ص 70)

9-اگر قرآن شفادهنده است؛ « وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ» (اسراء، 82) خاک قبر امام حسین علیه‌السلام نیز شفاست. « طینُ قَبرِ الحُسَینِ شِفاءٌ (شِفاءٌ مِن کُلِّ داءِِ)» (من لایَحضُرُهُ الفَقیه، ج 2، ص 446)


* قَالَ الصَّادِقُ (ع) فِی طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (ع) شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ هُوَ الدَّوَاءُ الْأَکْبَرُ . امام صادق(عَلَیهِ السَّلامُ) فرمود : در خاک قبر حسین(ع) شفای هر دردی است و آن بزرگترین دارو است . وَ قَالَ(ع): إِذَا أَکَلْتَهُ فَقُلِ اللَّهُمَّ رَبَّ التُّرْبَةِ الْمُبَارَکَةِ وَ رَبَّ الْوَصِیِّ الَّذِی وَارَتْهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ و نیز آن حضرت در سخن دیگری  فرمود : هنگام خوردن تربت امام حسین(ع) چنین بگو : خدایا  ای پروردگارِ تربتِ مبارک و ای پروردگارِ وصیِّ مدفون شده در آن ، بر محمد و آل محمد درود فرست و این تربت را مایه علمی سودمند و روزی وسیع و شفای از هر دردی قرار ده . (   مَن ‏لایَحضُرُهُ ‏الفَقیه ج : 2 ص : 599و600 )

10-اگر قرآن، مَنار حکمت است ، « وَ مَنَارُ اَلْحِکْمَةِ» (اَلحَیاة تألیف «برادران» حکیمی، ج 2، ص 140) امام حسین نیز باب حکمت الهی است. « اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یا بَابَ حِکمَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (مَفاتیح‌ُالجَنان)

11-اگر قرآن امر به معروف و نهی از منکر می‌کند؛ « فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ» (نهج‌ البلاغه، خطبه 182) امام حسین نیز فرمود: هدف من از رفتن به کربلا، امر به معروف و نهی از منکر است. « أُُریدُ أنْ آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَ أَنهَی عَنِ المُنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ أَبی» (سُمُوُّالمَعنی فِی سُمُوِّالذّات، 96)

** قالَ الصّادقُ علیه السلام : «إِنَّ الْقُرْآنَ زَاجِرٌ وَ آمِرٌ یَأْمُرُ بِالْجَنَّةِ وَ یَزْجُرُ عَنِ النَّار».  حضرت صادق (علیه السّلام)  فرمود: «همانا قرآن باز دارنده و فرمان دهنده است. به بهشت فرمان دهد و از دوزخ باز دارد». (الکافی «طبع - الإسلامیة»، ج‏2، ص: 601)

12-اگر قرآن نور است؛ « نُورًا مُبِینًاََ » (نساء 174)، امام حسین (ع) نیز نور است. « أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا ََ فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ » (کامل الزیارات، ص 230)

13-اگر قرآن برای تاریخ و همه‌ مردم است؛ «لَمْ یَجْعَلِ القُرآنَ لِزَمانِِ وَ لالِناسِِ دُونَ ناسِِ » (سَفینةُ البِحار، ج 2، ص 413)، درباره امام حسین علیه‌السلام نیز می‌خوانیم که آثار کربلا از تاریخ محو نخواهد شد. «لا یُدرَسُ اَثَرُهُ وَ لا یُمحَی رَسمُهُ» (مَقتَل مُقَرِّم، 397)

14-اگر قرآن، کتاب مبارکی است؛ « کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ» (ص، 29)، شهادت امام حسین علیه‌السلام نیز برای اسلام سبب برکت و رشد است. « اَللّهُمَّ فَبارِکْ لِی فِی قَتْلِهِ» (بِحارُالانوار، ج 44، ص 247، باب 30.)  (مَقتل خوارزمی، ج 1، ص 164، (این سخن از پیامبر صلی‌الله علیه و آله است)


**پیامبر اسلام(ص) فرمود: «اَلّلهُمَّ فَبارِکْ لِی فِی قَتْلِهِ وَ لا تُبارِکْ فِی قاتِلِهِ » خدایا شهادت او را برای من مبارک فرما و در قاتلش برکت قرار مده. (بِحارُالانوار، ج 44، ص 247، باب 30.)

15-اگر در قرآن هیچ انحرافی نیست؛ «غیرَ ذی عِوَجِِ » (سوره زُمَر،آیه 28) درباره‌ امام حسین علیه‌السلام نیز می‌خوانیم؛ لحظه‌ای از حق به باطل گرایش پیدا نکرد. «لَم تَمُل مِن حَقِِّ اِلَی الباطِلِ» (فروع کافی، ج 4، ص 561)

16-اگر قرآن، کریم است؛ « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ» (واقعه، 77)، امام حسین نیز دارای اخلاق کریم است. «وَ کَریمُ الخَلائِقِ» (نفس المهموم، 7)

17-اگر قرآن، عزیز است؛ « وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ » (سوره فُصِّلت،آیه 41)، امام حسین فرمود: هرگز زیر بار ذلت نمی‌روم. «هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» (لُهُوف،ص 54)

18-اگر قرآن، ریسمان مُحکم است؛ «اِنَّ هَذَا القُرآنَ... اَلعُروَةُالوُثقی» (بِحار، ج 92، ص 31)، امام حسین نیز کشتی نجات و ریسمان محکم است: «اِنَّ الحُسَینَ... سَفینَةُ النَّجاةِ وَ العُروَةُالوُثقی» (پرتوی از عظمت حسین، 6)

19-اگر قرآن، بَیِّنه و دلیل آشکار است؛ « فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ» (سوره اَنعام،آیه 157)، امام حسین نیز اینگونه است. «اَشهَدُ اَنَّکَ عَلی بَیِّنةِِ مِن رَبِّکَ» (فروع کافی، ج 4، ص 565)

20-اگر قرآن را باید آرام و با تأنی تلاوت کرد؛ « وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» (سوره مُزَمِّل،آیه 4) زیارت قبر امام حسین را نیز باید با گام‌های آهسته انجام داد. «وَ امشِ بِمَشیِ العَبیدِ الذَّلیلِ» (کامِلُ الزِّیارات، ص 221)

21-اگر تلاوت قرآن باید با حُزن باشد؛ « فَاقرَؤُهُ بِالحُزنِ» ، زیارت امام حسین علیه‌السلام نیز باید با حُزن باشد. «... إِذَا أَرَدْتَ أَنْتَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ(ع) فَزُرْهُ وَ أَنْتَ کَئِیبٌ حَزِینٌ شَعِثٌ...» هرگاه قصد زیارت امام حسین  (عَلَیهِ السَّلامُ) نمودی با حال غصه و حُزن و اضطراب و  غبارآلود زیارت کن . (وسائل الشّیعه، ج 4، ص 857)  (کامِلُ الزِّیارات، ص 131)-بِحارُ الأنوار (ط – بیروت)، ج‏98، ص: 142.


** بررسی و اصلاحات و اضافات و ...  : توسط استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


https://www.mashreghnews.ir/news/638371/%DB%B2%DB%B1-%D8%B4%D8%A8%D8%A7%D9%87%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D9%88-%D8%AE%D9%88%D9%86-%D8%AE%D8%AF%D8%A7

******************************************************


نتیجه تصویری برای محسن قرائتی

***نسیم معرفت***

 


در بعضی شب های جمعه که در نجف بودم توفیقی بود که به کربلا می رفتم و در حرم امام حسین علیه السلام به مناجات می پرداختم.

از آنجا که دعا زیر گنبد امام حسین علیه السلام مستجاب است، از استادم پرسیدم: در آنجا چه دعا و درخواستی از خدا داشته باشم؟

ایشان فرمودند: دعا کن هر چه مفید نیست، علاقه اش از دل تو بیرون رود. بسیارند کسانی که علاقمند به کاری هستند که بی فایده است.

در دعا نیز می خوانیم: «اعوذ بک مِن عِلم لاینفع » خداوندا! از علم بدون منفعت به تو پناه می برم.

خدا را شاکرم که به جز قرآن و تفسیر، به بسیاری از علوم غیر مفید علاقه ای ندارم.


https://hawzah.net/fa/goharenab/View/11456/%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D8%AA%DB%8C-

 ************************************************************


**شباهت های امام حسین (ع) با قرآن کریم+نسیم معرفت+کلیک کنید

 

**بیست و یک شباهت بین قرآن کریم و امام حسین(علیه السلام)+پایگاه اطلاع رسانی حوزه+کلیک کنید

 




تاریخ : چهارشنبه 97/3/16 | 7:37 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر

پست ترین آدم ها،آدم دوچهره و دو رو است+حدیث امام حسن عسکری ع+درم

نتیجه تصویری برای روایاتی در باره منافق و نفاق

***نسیم معرفت***


حدیث

 


** پست ترین آدم ها،آدم دوچهره و دو رو است+حدیث امام حسن عسکری علیه السلام


 

** قالَ الأِمامُ الحَسَنُ العَسکَری (علیه السلام) بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذاوَجْهَیْنِ وَ ذالِسانَیْنِ ، یُطْری أَخاهُ شاهِدًا وَ یَأْکُلُهُ غائِبًا ، إِنْ أُعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِیَ خَذَلَهُ (  خَانَهُ)

بد بنده ای است آن بنده ای که در روبرو از برادرش تعریف  و تمجید می کند ولی پشت سرش گوشتش را می خورد(یعنی غیبتش را می کند) . اگر نعمتی به او برسد حسادت می ورزد و اگر گرفتار شود او را رها و خوار می کند و کمکش نمی نماید  (به او خیانت می کند . به این معنا که وقتی می بیند که او گرفتار و ضعیف است  نه تنها کمکش نمی کند بلکه اقداماتی بر ضد او انجام می دهد و سخنانی دروغ آمیز بر عَلَیه او نقل می نماید)
 


قالَ رسول الله
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  :  بِئسَ العبدُ عبدٌ هُمزَةٌ یُقبِلُ بِوَجهٍ و یُدبِرُ بِوَجهٍ .
بد بنده ای است  آن کسی که دو چهره و منافق است  در حضور یک چهره دارد و در غیاب چهره‌ای دیگر

(اَلشَّهاب‌ فِی‌الحِکَم وَ الآداب، ص 18)

** بررسی کلمه هُمَزَة   .  هَمَزَ یَهمُزُ - هَمَزَ یَهمِزُ  .   هَمَزَهُ  :  از او عیبجویی و غیبت کرد - آن را شکست - فشار داد - هُل داد - به او زد - گازش گرفت -

** هَمَزَ الشَّیطانُ الأِنسانَ : یعنی  شیطان انسان را وسوسه کرد .

** هَمَزَ بِهِ الأَرضَ : او را به زمین زد


 سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 

******************************************************************

 

 

منظور از هُمَزَة و لُمَزَة

پرسش : منظور از هُمَزَه و لُمَزَه در«هُمَزَه» چیست؟  


پاسخ : در اولین از«هُمَزَه» مى خوانیم(واى بر هر عیبجوىِ مسخره کننده اى)؛ « وَیل‌ٌ لِکُل‌ِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ».


آنها که با نیش زبان و حرکات دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو، دیگران را استهزاء کرده، یا عیبجوئى و مى کنند، یا آنها را هدف تیرهاى طعن و تهمت قرار مى دهند.


«هُمَزَه» و «لُمَزَه» هر دو صیغه مُبالغه است  اوّلى از ماده «هَمز»(به فتح همزه و سکون میم بر وزن رَمز ) در به معنى «شکستن» است و از آنجا که افراد عیب جو و کننده شخصیت دیگران را درهم مى شکنند، به آنها «هُمَزَة» اطلاق شده.
و «لُمَزَة» از ماده «لَمز» (بر وزن رَمز) در اصل، به معنىکردن و عیبجوئى نمودن است.
در این که: آیا این دو واژه به یک معنى است و اشاره بهکنندگان و عیبجویان مى کند؟ یا در میان این دو فرقى است؟ مفسران احتمالات زیادى داده اند:
1- بعضى آنها را به یک معنى گرفته اند و بنابراین، ذکر این دو با هم براى تاکید است.
2- ولى، بعضى گفته اند «هُمَزَه» به معنى کننده و «لُمَزَه» به معنى عیب جو است.
3- بعضى دیگر، «هُمَزَه» را به معنى کسانى که با اشارت دست و سر عیبجوئى مى کنند و «لُمَزَه» را به معنى کسانى که با زبان این کار را انجام مى دهند، دانسته اند.
4- بعضى «اوّلى» را اشاره به عیبجوئى روبرو و «دومى» را به عیبجوئى پشت سر مى دانند.
5- بعضى، اوّلى را به معنى عیبجوئى آشکار و دومى را عیبجوئى پنهان و با اشاره چشم و ابرو شمرده اند.
6- و گاه گفته شده هر دو به معنى کسى است که مردم را با القاب زشت و زننده یاد مى کند.
7- و بالاخره، در سخنى از «ابن عباس» آمده است«هُمُ الْمَشّائُونَ بِالنَّمِیمَةِ، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الاَحِبَّةِ، الْنّاعِتُونَ لِلْنّاسِ بِالْعَیْبِ»
(آنها کسانى هستند که سخن چینى مى کنند، میان دوستان جدائى مى افکنند، و مردم را با عیوب توصیف مى کنند).
گویا «ابن عباس» این سخن را از حدیثى که از پیغمبر اکرم(صلى علیه وآله) نقل شده است استفاده کرده، آنجا که فرمود«اَلااُنَبِّئُکُمْ بِشِرارِکُمْ؟ قالُوا بَلى یا رَسُولَ اللّهِ(صلىعلیه وآله)، قالَ: الْمَشّائُونَ بِالنَّمِیمَةِ، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الاَحِبَّةِ، الْباغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعایِبَ»
؛ (آیا شما را از شریرترین افراد دهم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمود: آنها که بسیار سخن چینى مى کنند، در میان دوستان جدائى مى افکنند و براى افراد پاک و بى گناه در جستجوى عیوبند).
ولى از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده مى شود که: این دو واژه به یک معنى است و مفهوم وسیعى دارد که هر گونه عیبجوئى و و طعن و استهزاء به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینى و بدگوئى را شامل مى شود.

 

حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی

*****************************************************



 
قالَ رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  : مِن شَرِّ النّاسِ عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ یَومَ القِیامَةِ ذُوالوَجهَین.
آدم دوچهره در روز قیامت یکی از بدترین مردم نزد خداوند متعال به شمار می‌آید. (خصال، ج 1، ص 20)



قال علی
(علیه السلام) : اِنَّ اللهَ تبارکَ وَ تعالی یُبغضُ مِن عِبادِهِ المُتَلَوِّنَ.
خداوند تبارک و تعالی بندة چندرنگ و چند چهرة خود را دشمن می‌دارد.(خصال، ج 2، ص 144)


قال علی (علیه السلام) : اَلمنافقُ مَکُورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ.
آدم منافق  مکّار، حیله‌گر، زیان‌رسان و همیشه  در محل و مَعرَض شک و اتّهام است. (فهرست‌غرر، ص 394)



قال علی (علیه السلام) : شَرُّ الاَخلاقِ اَلکِذبُ والنفاقُ.
بدترین خصلت‌ها: یکی دروغ و دیگری نفاق و دورویی است. (فهرست غرر، ص 344)

 




تاریخ : شنبه 96/9/11 | 7:36 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر


  • paper | عصر آدینه | فروش بک لینک ارزان
  • بک لینک با کیفیت | خرید Backlinks