قرآن مایه حیات دلها و جانها است(تفسیرآیه 52 و53 سوره شُوری) - در محضر قرآن کریم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن مایه حیات دلها و جانها است(تفسیرآیه 52 و53 سوره شُوری)

 

 

***نسیم معرفت**

به نام خدا

** قرآن مایه حیات دلها و  جانها است

وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (آیه 52 سوره شُوری)
ترجمه :همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحى فرستادیم) بر تو نیز روحى را به فرمان خود وحى کردیم; تو پیش از این نمى دانستى کتاب و ایمان چیست; ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مى کنیم; و تو مسلماً به سوى راه راست هدایت مى کنى.

صِرَطِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الأَرْضِ أَلا إِلى اللَّهِ تَصِیرُ الأُمُورُ .(آیه 53 سوره شُوری)


راه خداوندى که تمام آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن او است ، آگاه باشید بازگشت همه چیز به سوى خدا است.

تفسیر : قرآن روحى است از جانب خدا

به دنبال بحث کلى و عمومى که در باره وحى در آیه گذشته (وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ آیه 51 سوره شُوری)  آمد در آیات مورد بحث از نزول وحى بر شخص پیغمبر گرامى اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) سخن گفته ، مى‏فرماید : همانگونه که بر پیامبران پیشین ، از طُرُق مختلف وحى فرستادیم ، بر تو نیز روحى را به فرمان خود وحى کردیم ( وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ).

تعبیر به کَذلِکَ  ( اینگونه ) ممکن است اشاره به این باشد که تمام انواع سه گانه وحى که در آیه قبل(آیه 51 سوره شُوری) آمده براى پیامبر اسلام  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) تحقق یافت ، گاه مستقیما با ذات پاک پروردگار ارتباط مى‏ یافت ، و گاه از طریق فرشته وحى و گاه با شنیدن آوازى شبیه امواج صوتى چنانکه در روایات اسلامى نیز اشاره به همه اینها شده ، و شرح آن را ذیل آیه گذشته (آیه 51 سوره شُوری) بیان کردیم .

در اینکه منظور از روح در اینجا چیست ؟ دو قول در میان مفسران دیده مى‏شود :

تفسیر اول :  اینکه منظور از آن قرآن مجید است که مایه حیات دلها و  جانها است ، این قول را غالب مفسران برگزیده ‏اند.

راغب اصفهانی در مفردات نیز مى‏گوید : سُمِّىَ القُرانُ رُوحاََ فِى قَولِهِ : وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا(آیه 53 سوره شُوری) وَ ذلِکَ لِکَونِ القُرآنِ سَبَباََ لِلحَیاةِ الأُخرَوِیَّةِ : قرآن در آیه وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا روح نامیده شده زیرا سبب حیات اخروى است .

این معنى با قرائن مختلفى که در آیه وجود دارد مانند تعبیر به ( کَذلِکَ) که اشاره به مساله وحى است و تعبیر به( أَوْحَیْنا ) و همچنین تعبیراتى که در باره قرآن در ذیل همین آیه آمده است کاملا سازگار است.

گرچه روح در سایر آیات قرآن غالبا به معانى دیگرى آمده است ولى با توجه به قرائن فوق ظاهر این است که روح در اینجا به معنى قرآن است.

در تفسیر آیه 2 سوره نحل [ یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ . فرشتگان را با روح ( الهی ) بفرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد نازل می کند ( و به آنها دستور می دهد ) که مردم را انذار کنید ( و بگویید: ) معبودی جز من نیست از ( مخالفت دستور ) من ، بپرهیزید! ]  نیز گفتیم که قرائن نشان مى‏دهد روح در آن آیه نیز به معنای قرآن و وحى و نبوت است ، و در حقیقت این دو آیه یکدیگر را تفسیر مى‏کنند.

چگونه قرآن به منزله روح نباشد ، در حالى که در آیه 24 انفال مى‏خوانیم :( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ: اى کسانى که ایمان آورده‏ اید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبرش را هنگامى که شما را به سوى چیزى فرا مى‏خواند که مایه حیات شما است !

تفسیر دوم :  اینکه منظور روح القدس است ( و یا فرشته ‏اى که حتى از جبرئیل و میکائیل برتر بوده و همواره پیامبر اسلام را همراهى مى‏کرد ) .

مطابق این تفسیر (أَوْحَیْنا) به معنى أَنزَلْنَا ( نازل کردیم ) مى‏باشد یعنى روح القدس یا آن فرشته عظیم را بر تو نازل کردیم ( گرچه (أَوْحَیْنا) به این معنا در آیات دیگر قرآن دیده نمى‏شود).

در بعضى از روایات که در منابع معروف حدیث آمده نیز تاییدى بر این تفسیر دیده مى‏شود ، ولى همانگونه که گفتیم تفسیر اول با قرائن متعدد موجود در آیه هماهنگ‏ تر  است ، لذا ممکن است اینگونه روایات که روح را به معنى روح القدس یا فرشته بلند مقام خدا تفسیر کرده اشاره به معنى باطن آیه باشد .

به هر حال در دنباله آیه مى‏افزاید : تو پیش از این از کتاب و ایمان آگاه نبودى ، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مى‏کنیم ( ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا).

این لطف خدا بود که شامل حال تو شد ، و این وحى آسمانى بر تو نازل گشت و ایمان به تمام محتواى آن پیدا کردى.

اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود که علاوه بر هدایت تو به این کتاب بزرگ آسمانى و تعلیمات آن ، بندگان دیگرش را در پرتو این نور آسمانى هدایت کند ، و شرق و غرب جهان بلکه تمام قرون و اعصار را تا پایان زیر پوشش آن قرار دهد.

بعضى از کج ‏اندیشان چنین پنداشته ‏اند که این جمله نشان مى‏دهد پیامبر قبل از نبوت ایمان به خدا نداشت ، در حالى که معنى آیه روشن است ، مى‏گوید : قبل از نزول قرآن ، قرآن را نمى‏دانستى ، و به محتواى و تعلیمات آن آگاهى و ایمان نداشتى ، این تعبیر هیچ منافاتى با اعتقاد توحیدى پیامبر و معرفت عالى او و آشنائیش به اصول عبادت و بندگى اوندارد ، خلاصه عدم آگاهى به محتواى قرآن مطلبى است و عدم معرفة الله مطلب دیگر.

زندگى شخص پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) قبل از دوران نبوت که در کتب تاریخ آمده است نیز گواه زنده این معنى است ، و از آن روشنتر سخنى است که از امیر مؤمنان على (علیه‏ السلام‏) در نهج البلاغه آمده : وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِه ، یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیلَهُ وَ نَهَارَهُ: از همان زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را با او قرین ساخت ، تا شب و روز وى را به راههاى مکارم ، و طرق اخلاق نیک سوق دهد .

در پایان آیه مى‏ افزاید : به طور مسلم تو به سوى راه مستقیم مردم را هدایت مى‏کنى ( وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (آیه 52 سوره شُوری).

نه تنها قرآن نورى براى تو است که نورى براى همگان است ، و وسیله هدایتى براى جهانیان به سوى صراط مستقیم ، این یک موهبت عظیم الهى است براى رهروان راه حق و آب حیاتى است براى همه تشنه‏ کامان.

همین معنى به تعبیر دیگرى در آیه 44 سوره فصلت آمده : ... قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی‏ آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی... :بگو این کتاب براى کسانى که ایمان آورده‏ اند مایه هدایت و شفا است ، و کسانى که به آن ایمان نمى ‏آورند گوشهایشان سنگین است !    سپس به عنوان تفسیرى بر صراط مستقیم مى ‏افزاید : راه خداوندى که تمامى آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن او است (صِرَطِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الأَرْضِ ...(آیه 53 سوره شُوری)

چه راهى مستقیم‏تر از راهى است که به مبدء عالم هستى منتهى مى‏شود ؟ چه راهى صافتر از راهى است که به خالق عالم هستى میرسد ؟ سعادت واقعى سعادتى است که خدا به آن دعوت مى‏کند ، و راه وصول به آن تنها راهى است که او براى آن انتخاب کرده است .

آخرین جمله این آیه که در عین حال آخرین جمله سوره شورى است در حقیقت دلیلى است براى این معنى که راه مستقیم تنها راهى است که به سوى خدا مى‏رود ، مى‏فرماید : آگاه باشید ، بازگشت همه چیز به سوى خدا است (
أَلا إِلى اللَّهِ تَصِیرُ الأُمُورُ)

 

از آنجا که او مالک عالم هستى و حاکم و مدبّر آن است ، و از آنجا که برنامه‏ هاى تکاملى انسان باید تحت عنایت این مدبّر بزرگ قرار گیرد ، بنا بر این راه مستقیم تنها راهى است که به سوى او مى‏رود ، و جز این راه ، هر طریق دیگر انحرافى است ، چرا که به سوى باطل است ، مگر حقى جز ذات پاک او در عالم وجود دارد ؟ ! این جمله در عین حال بشارتى است براى پرهیزگاران ، و تهدیدى است براى ظالمان و گنهکاران که بازگشت همه آنها به سوى خدا است .

و نیز دلیلى است بر اینکه وحى باید تنها از سوى خدا باشد ، چرا که بازگشت همه اشیاء و تدبیر آنها به سوى او است ، و به همین دلیل او باید مبداء وحى بر پیامبران باشد ، تا هدایت واقعى صورت گیرد ، و به این ترتیب صدر و ذیل این آیات با یکدیگر مربوط و منسجم است .

نکته:

1 -پیامبر اسلام قبل از نبوت چه آئینى داشت ؟

در اینکه پیغمبر گرامى اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) قبل از بعثت هرگز براى بت سجده نکرد و از خط توحید منحرف نشد شکى نیست ، و تاریخ زندگى او نیز به خوبى این معنى را منعکس مى‏کند اما در اینکه بر کدام آئین بوده ؟ در میان علما گفتگو است.

بعضى او را پیرو آئین مسیح (علیه ‏السلام‏) مى‏دانند ، چرا که قبل از بعثت پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آئین رسمى و غیر منسوخ آئین او بوده است.

بعضى دیگر او را پیرو آئین ابراهیم (علیه‏ السلام‏) مى‏دانند ، چرا که شیخ الانبیاء و پدر پیامبران است و در بعضى از آیات قرآن آئین اسلام به عنوان آئین ابراهیم معرفى شده مِلَّةَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ( حج - 78 ) .

بعضى نیز اظهار بى‏ اطلاعى کرده و گفته ‏اند : مى‏دانیم آئینى داشته ، اما کدام آئین ؟ بر ما روشن نیست ! گرچه هر یک از این اقوال وجهى دارد ، اما هیچکدام مسلّم نیست ، و مناسبتر از اینها قول چهارمى است و آن اینکه : پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) شخصا برنامه خاصى از سوى خداوند داشته که بر طبق آن عمل مى‏کرده ، و در حقیقت آئین مخصوص خودش بوده ، تا زمانى که اسلام بر او نازل گشت .

شاهد این سخن حدیثى است که در نهج البلاغه آمده ، و در بالا ذکر کردیم که مى‏گوید : خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد بزرگترین فرشته ‏اش را قرین و همراه  وى ساخت ، تا شب و روز او را به راه هاى مکارم ، و طرق اخلاق نیک سوق دهد. ماموریت چنین فرشته‏ اى دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصى است.

شاهد دیگر اینکه در هیچ تاریخى نقل نشده است که پیغمبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در معابد یهود یا نصارى یا مذهب دیگر مشغول عبادت شده باشد ، نه در کنار کفار در بتخانه بود ، و نه در کنار اهل کتاب در معابد آنان ، در عین حال پیوسته خط و طریق توحید را ادامه مى‏داد ، و به اصول اخلاق و عبادت الهى سخت پایبند بود .

روایات متعددى نیز - طبق نقل علامه مجلسى در بحار الانوار - در منابع اسلامى آمده است که پیامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) از آغاز عمرش مؤید به روح القدس بود و با چنین تاییدى مسلّما بر اساس الهام روح القدس عمل مى‏کرد ( 1).

علامه مجلسى شخصا معتقد است که پیامبر اسلام قبل از مقام رسالت داراى مقام نبوت بوده ، گاه فرشتگان با او سخن مى‏گفتند ، و صداى آنها را مى‏شنید ، و گاه در رؤیاى صادقه به او الهام الهى مى‏شد ، و بعد از چهل سال به مقام رسالت رسید ، و قرآن و اسلام رسما بر او نازل شد ، او شش دلیل بر این معنى ذکر مى‏کند که بعضى از آنها با آنچه در بالا آوردیم هماهنگ است ( توضیح بیشتر را مى‏توانید در جلد 18 بحار الانوار صفحه 277 به بعد مطالعه کنید ) .

 

2 -پاسخ به یک سؤال

به دنبال این بحث این سؤال مطرح مى‏شود که با توجه به آنچه در باره ایمان و اعمال پیامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) قبل از نبوت گفته شد چرا در آیه فوق مى‏فرماید : ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ... تو قبلا نمى‏دانستى قرآن و ایمان چیست ! گرچه پاسخ این سؤال را به طور فشرده به هنگام آیه بیان کردیم ولى شایسته است توضیح بیشترى در این زمینه داده شود .

منظور این است پیامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) قبل از نزول قرآن و تشریع شریعت اسلام از جزئیات این آئین و محتواى قرآن خبر نداشت.

اما در مورد ایمان با توجه به اینکه بعد از کتاب ذکر شده ، و با توجه به جمله ‏هائى که بعد از آن در آیه آمده ، روشن مى‏شود که منظور ایمان به محتواى این کتاب آسمانى است ، نه ایمان به طور مطلق ، بنا بر این تضادى با آنچه گفته شد ندارد و نمى‏تواند دستاویزى براى بیماردلانى که مى‏خواهند نفى ایمان به طور مطلق از پیامبر کنند و حقایق تاریخى را نادیده بگیرند ، بوده باشد .

..................     .................... ادامه دارد ....................

 جهت ادامه مطلب به آدرس زیر مراجعه شود:

http://hakim-askari.rozblog.com/


**قرآن مایه حیات دلها و جانها است(تفسیر آیه 52 و53 سوره شُوری)


***تنظیم واصلاح و اضافات : توسط  استاد سیداصغر سعادت میرقدیم 

 

 




تاریخ : سه شنبه 95/1/24 | 7:29 عصر | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر


  • paper | عصر آدینه | فروش بک لینک ارزان
  • بک لینک با کیفیت | خرید Backlinks